عقیم‌سازی یا حق زاد و ولد؟

neuter (15)

بشر با اهلی‌سازی حیوانات ظلم بسیار بزرگی در حق آنها کرده است. سگ‌ها و گربه‌ها هم استثنا نیستند. در حال حاضر یک میلیارد سگ و یک میلیارد گربهٔ اهلی بر روی کرهٔ زمین وجود دارد که نه مانند نیاکان چند هزار سالهٔ خود قابلیت زندگی مستقل در طبیعت را دارند و نه در کنار انسان‌ها زندگی آرام، امن، تامین شده یا حتی قابل قبول. این حیوانات از اینجا رانده و از آنجا مانده‌اند. مخصوصاً در دو قرن اخیر، بشر اقدام به ایجاد نژادهایی از این حیوانات کرده‌ است که در آنها فقط ذوق و شوق انسان‌ها لحاظ شده است و نه بقای حیوانات. این مسئله مخصوصاً در مورد سگ‌ها بیشتر به چشم می‌خورد. از ابتدای قرن نوزدهم میلادی، پرورش دهندگان سگ‌ها اقدام به پرورش نژادهای زیادی از سگ کردند که قرار بود بامزه باشند، تو دل برو باشند، پوزهٔ پهن یا کشیده داشته باشند، مویشان چنین باشد، گوش‌هایشان چنان باشد و خلاصه آنکه سلیقهٔ مشتریان را راضی کنند. این عمل خودخواهانهٔ بشر منجر به تولید ۳۵۰ نژاد سگ شد که نه‌تنها قابلیت زندگی مستقل را ندارند بلکه اکثراً نقطه ضعف‌های ژنتیکی دارند. بعضی از این نژادها حتی نمی‌توانند درست نفس بکشند. نژادهایی از قد و قوارهٔ یک موش گرفته تا نژادهای بسیار بزرگی که به سختی خودشان را حرکت می‌دهند.   

بر این حیوانات چه می‌گذرد؟ این حیوانات را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

۱- حیوانات بیخانمان:

بر اساس اطلاعات سازمان سلامتی جهانی در حال حاضر ۲۵۰ میلیون سگ بیخانمان در دنیا وجود دارد. برخی از منابع از ارقام بسیار بالاتری صحبت می‌کنند. آمار گربه‌های بیخانمان اگر از این تعداد بیشتر نباشد کم‌تر هم نیست. این حیوانات چه می‌کنند؟ بیشتر آنها قابلیت شکار یا محافظت از خود را ندارند. آنها مجبورند اطراف آدم‌ها سرگردان باشند تا بتوانند از زباله‌های آنها تغذیه کنند یا در کنار آنها سرپناهی داشته باشند (مثلاً در کاپوت ماشینی یا گوشهٔ حیاطی یا زیرزمینی...). زندگی این حیوانات در فرار، وحشت، ناامنی، دربدری، گرسنگی، تشنگی، سرما و گرمای طاقت‌فرسا، تصادفات، شکنجه و آزار توسط حیوان‌آزاران، بیماری‌ها خلاصه می‌شود. در بعضی از کشورها آنها حتی قربانی قتل‌عام‌های سازمان یافته می‌شوند.

neuter (1)

۲-حیواناتی که سرپرستی دارند:

انتظار کلی این است که حیوانی که سرپرستی دارد امنیت، آرامش و زندگی مناسب و شادی داشته باشد. افسوس که این انتظار تا واقعیت فرسنگ‌ها فاصله دارد. وضعیت برخی از حیواناتی که «سرپرستی» دارند حتی بدتر از حیوانات بیخانمان است. آزارهای روحی و فیزیکی، بسته بودن به زنجیر یا اسیر بودن در یک حیاط، تنهایی مفرط و دائمی، عدم محافظت در برابر سرما و گرمای طاقت‌فرسا، گرسنگی و تشنگی، فراموش شدن... کمی به اطراف خودمان نگاه کنیم. به سگ‌هایی که در کارگاه‌ها و باغ‌ها نگهداری می‌شوند سر بزنیم، به سگ‌هایی که روی پشت بام یا در گوشه‌ای از حیاط به زنجیر بسته شده‌اند، به سگ‌ها و گربه‌هایی که ده ساعت در روز مطلقاً تنها هستند و دارند از تنهایی دیوانه می‌شوند، به سگ‌ها و گربه‌هایی که دو سال است از خانه بیرون نیامده‌اند... یک حیوان خانگی نیاز به غذای مناسب و آب، جای خواب امن و مناسب، توجه و محبت،  ارتباط با هم‌نوعان، بازی و سرگرمی، چند بار پیاده‌روی روزانه در هوای آزاد و آزادی (لااقل آزادی نسبی) دارد. واقعیت این است که کم‌تر حیوان خانگی چنین زندگی‌ای دارد. بیشتر «سرپرستان» خودشان را «مالک» حیوانشان می‌دانند و به چشم یک شی بدون احساس یا موجودی کم‌اهمیت به حیوانات خانگی نگاه می‌کنند. بنابراین، جای تعجب ندارد وقتی می‌بینیم سگی که در یک باغ نگهداری می‌شود چهار روز آنجا گرسنه می‌ماند یا گربه‌ای دوازده ساعت در روز باید به یک دیوار چشم بدوزد یا یک سگ به اصطلاح «نگهبان» به طور منظم قربانی خشونت و آزار جسمی می‌شود...

به طور کلی می‌توان گفت اکثریت سگ‌ها و گربه‌ها زندگی مناسبی ندارند ولی مشکل به اینجا هم ختم نمی‌شود. از یک سو، خریداران این حیوانات باعث می‌شوند که پرورش دهندگان مرتب حیوانات نگون‌بخت بیشتری را پرورش دهند و از طرف دیگر، حیوانات بیخانمان و حتی سگ‌ها و گربه‌هایی که به اصطلاح سرپرستی دارند زاد و ولد می‌کنند و مرتب بر تعداد سگ‌ها و گربه‌هایی که زندگی‌شان معمولاً در درد و رنج خلاصه می‌شود افزوده می‌شود. راه حل چیست؟ آیا قرار است این دیوار کج به ثریا برسد و این درد و رنج سگ‌ها و گربه‌ها، ابدی شود یا به عنوان موجوداتی که عقل و منطق و قدرت استدلال داریم، می‌خواهیم به مشکلی که نیاکانمان نسل در نسل ایجاد کرده‌اند و گسترش داده‌اند، پایان دهیم؟  بدیهی است که هر چه تعداد سگ‌ها و گربه‌ها بیشتر باشد، وضعیت آنها بدتر خواهد بود: تعداد بیشتری از آنها گرفتار سرپرستان نامناسب و نااهل خواهند شد، تعداد بیشتری از آنها از خیابان‌ها، پارک‌ها و زباله‌دانی‌ها سر در خواهند آورد، تعداد بیشتری از آنها گرفتار حیوان‌آزاران خواهند شد، تعداد بیشتری از آنها از گرسنگی و تشنگی و کمبود جای امن رنج خواهند کشید. حتی در جاهایی که مردم رابطهٔ درستی با حیوانات دارند و به آنها کمک می‌کنند، منابع برای کمک به حیوانات محدودند و ازدیاد بیش از حد جمعیت حیوانات به کاهش آب و غذا و جا و خلاصه، کاهش کیفیت زندگی آنها منجر می‌شود.

راه حل اصلی و پایدار برای این مشکل، تنها و تنها کنترل جمعیت سگ‌ها و گربه‌هاست، چه سگ‌ها و گربه‌های بیخانمان و چه آنهایی که سرپرستی دارند.

در اینجا به تعدادی از پرسش‌های متداول در این زمینه می‌پردازیم:

 

پرسش اول: فرض کنیم عقیم‌سازی سگ‌ها و گربه‌های بیخانمان واجب باشد. چرا باید سگ‌ها و گربه‌هایی را که بیخانمان نیستند عقیم کنیم؟

فرض کنید در خانه یک سگ مادهٔ کوچک دارید. این سگ سالی دو بار فحل می‌شود و قابلیت جفتگیری و زایمان دارد. هر بار هم چهار فرزند به دنیا می‌آورد. شما از سگتان خوب مراقبت می‌کنید ولی با بچه‌هایش چه خواهید کرد؟ آیا همهٔ بچه‌ها را نگه خواهید داشت؟ فرض کنید دور اول دو پسر و دو دختر متولد شوند. این بچه‌ها در شش ماهگی به سن جفتگیری می‌رسند و با هم جفتگیری می‌کنند. به عبارت دیگر، بعد از شش ماه سه سگ ماده خواهید داشت که هر کدام می‌توانند چند بچه به دنیا آورند. با بچه‌هایشان چه می‌کنید؟ آیا از آنها هم نگهداری می‌کنید؟ مسلماً نمی‌توانید اینطور ادامه دهید. فکر می‌کنید که آنها را واگذار می‌کنید؟ به چه کسی واگذار می‌کنید؟ آیا این افراد به اندازهٔ شما مسئولیت‌پذیرند یا با دیدن اولین لکهٔ ادرار یا مدفوع روی فرش منزلشان، حیوان را از خانه بیرون می‌اندازند؟ آیا با او مهربان خواهند بود؟ به احتمال زیاد نه! آیا حیوان بینوا دست به دست خواهد شد؟ آیا حیوان بیخانمان خواهد شد. آیا حیوان به دست حیوان‌آزاران می‌افتد؟ احتمالش زیاد است. واقعیت این است که تعداد بسیار کمی از حیوانات به دنیا آمده زندگی نسبتاً مناسب خواهند داشت. آیا می‌خواهید این قدم را بردارید و موجودات نگون‌بخت بیشتر و بیشتر تولید کنید؟

حالا یک سناریوی دیگر را در نظر بگیرید: شما سرپرستی یک سگ مادهٔ بومی را بر عهده دارید و در باغ  نگهداری می‌کنید. این سگ، در هر دورهٔ زایمان می‌تواند ده، دوازده یا حتی پانزده فرزند به دنیا بیاورد و هر کدام از توله‌های ماده در شش ماهگی می‌تواند به اندازهٔ مادر خودش فرزند تولید کند. خب اگر بخواهید از تمام این فرشته‌ها نگهداری کنید در طول دو سال به چندصد سگ می‌رسید. تکلیف چیست؟ آیا آنها را واگذار می‌کنید؟ به چه کسی؟ در کل کشورمان صدها هزار سگ بومی بیخانمان وجود دارند که کسی آنها را نمی‌خواهد. آیا از باغ بیرونشان می‌کنید تا از گرسنگی و دربدری بمیرند؟ بد نیست بدانید که این سناریو هر سال ده‌ها هزار بار در کشور ما تکرار می‌شود و راه‌حل بیشتر مزرعه‌داران، باغداران و صاحبان کارگاه‌ها برای این مسئله بسیار غیر انسانی است: آنها بعد از هر دورهٔ زایمان، یک یا دو تولهٔ نر قوی را نگه می‌دارند و بقیهٔ توله‌ها را زنده‌به گور می‌کنند یا با ضربه بر سر می‌کشند.

از نظر شما کدام راه حل بهتر است و باعث درد و رنج کم‌تری می‌شود؟ عقیم‌سازی یا کشتن توله‌ها بعد از هر زایمان یا راهی کردن این همه بچهٔ بی‌گناه به دنیای سیاه و تاریکی که بشر برای آنها درست کرده است؟

 

پرسش دوم: چرا افزایش جمعیت سگ‌ها و گربه‌ها به نفع محیط زیست نیست؟

این مسئله از دو جنبه قابل بررسی است:

جنبهٔ اول: تامین غذا برای سگ‌ها و گربه‌ها
برای سیر کردن سگ‌ها و گربه‌ها سه راه وجود دارد:
الف: استفاده از دورریز انسان‌ها یعنی آنچه که از غذای مردم باقی مانده یا اعضایی از حیوانات کشته شده در کشتارگاه‌ها که توسط انسان‌ها مصرف نمی‌شوند.

ب: تولید غذای گیاهی برای سگ‌ها و گربه‌ها

ج: خوراندن گوشت لخم به سگ‌ها و گربه‌ها


در حال حاضر، تنها انتخاب غذایی برای سگ‌ها و گربه‌ها که به محیط زیست آسیب نمی‌زند استفاده از دورریز انسان‌هاست. اگر برای سگ‌ها و گربه‌ها از غلات و حبوبات غذایی تهیه شود، به محیط زیست آسیب وارد می‌شود چون باید محصولات کشاورزی بیشتری در دنیا کشت شوند تا جوابگوی نیازهای گربه‌ها و سگ‌ها هم باشند و این به معنای هزینهٔ بیشتر برای محیط زیست یعنی مصرف آب، خاک، کود و سموم بیشتر و تولید آلودگی و گرمایش بیشتر و در نتیجه، نابودی بیشتر زیستگاه‌های حیوانات وحشی است و اگر از گوشت لخم استفاده شود، وضعیت ده‌ها برابر بدتر خواهد بود چون برای تولید هر کیلوگرم گوشت، باید چندین برابر غله و سویا کشت شود، چندین برابر آب مصرف شود و میزان آلودگی و گرمایش تولید شده هم به مراتب بیشتر خواهد بود.      
لازم به ذکر است که این مسئله مختص و منحصر به سگ‌ها و گربه‌ها نیست. به طور کلی، افزایش تعداد حیواناتی که از نظر غذایی وابسته به انسان‌اند (چه حیوانات خانگی و چه حیوانات پرورشی که برای گوشت و پوست و محصولات دیگر پرورش داده می‌شوند) باعث نابودی بیشتر زیستگاه‌ها و حیات وحش می‌شود چون بشر برای تولید غذای این حیوانات، زیستگاه حیوانات وحشی بیشتری را نابود می‌کند. 

جنبهٔ دوم: تهدید مستقیم برای گونه‌های دیگر

افزایش بی‌رویهٔ جمعیت سگ‌ها و گربه‌های بیخانمان می‌تواند باعث تهدید گونه‌های دیگر شود مثلاً افزایش بی‌رویهٔ جمعیت گربه‌ها می‌تواند باعث کم شدن جمعیت پرندگان یا حیوانات کوچک دیگری که آنها احتمالاً شکار می‌کنند شود یا افزایش جمعیت سگ‌ها در یک منطقه می‌تواند تهدیدی برای حیوانات درنده مثل کفتارها و روباه‌ها باشد چون ممکن است سگ‌ها برای دفاع از قلمرو خود به آنها حمله ‌کنند. متاسفانه برخی از مدعیان نه چندان آگاه حفاظت از محیط زیست، این نگرانی را دستمایه‌ای برای توجیه کشتار سگ‌ها و گربه‌ها قرار می‌دهند. این در حالی است که این تهدید در حال حاضر جدی نیست چون بیشتر سگ‌ها و گربه‌ها در کنار انسان‌ها زندگی می‌کنند و علاقه‌ای به بازگشت به خوی وحشی خود نشان نمی‌دهند ولی اگر قرار باشد این حیوانات از انسان‌ها رانده شوند و به تدریج به خوی وحشی یا نیمه‌وحشی باز گردند این قضیه می‌تواند مسئله‌ساز شود.

 

پرسش سوم: فرق سگ‌ها و گربه‌ها با گونه‌های وحشی که شکار یا رقابت می‌کنند چیست؟ مگر این‌ها جزئی از طبیعت نیستند؟ مگر گرگ‌ها، روباه‌ها و حیوانات درندهٔ دیگر همین کار را با حیوانات دیگر انجام نمی‌دهند؟

مشکل اینجاست که سگ‌ها و گربه‌ها با دخالت بشر چنین تغییر کرده‌اند و زیاد شده‌اند. برای نمونه سگ‌ها را در نظر بگیرید: آنها از گرگ‌ها مشتق شده‌اند. در حال حاضر، فقط سیصد هزار گرگ در سراسر دنیا وجود دارد در حالی که یک میلیارد سگ اهلی در دنیا وجود دارد. به عبارت دیگر، به ازای هر ۳۳۰۰۰ (سی و سه ‌هزار) سگ فقط یک گرگ در دنیا وجود دارد. واقعیت این است که تمام گونه‌های حیوانی وحشی در نتیجهٔ نابودی زمین توسط بشر در حال انقراض‌اند ولی سگ‌ها و گربه‌ها قرن‌ها توسط بشر پرورش داده شده‌اند یا در کنار او زاد و ولد کرده‌اند و به این جمعیت رسیده‌اند. بیشتر سگ‌ها و گربه‌ها به هیچ عنوان قابلیت بازگشت به طبیعت را ندارند ولی همانطور که قبلاً گفته شد، حتی اگر چنین چیزی امکان‌پذیر بود تبدیل به یک معضل برای گونه‌های دیگر می‌شد، گونه‌هایی که بشر مسئول نابودی آنهاست و حتی بدون وجود سگ‌ها و گربه‌ها هم شانس بسیار کمی برای بقا دارند. به همین دلیل، مثلاً بیشتر طرفداران محیط زیست، مخالف ورود سگ‌های بیخانمان به محیط‌های طبیعی مانند بیابان‌ها هستند. این فقط یک توّهم است که با وحشی شدن مجدد این حیوانات، مشکلی حل خواهد شد. باید قبول کنیم بعضی از مسایل بازگشت‌ناپذیرند و فقط می‌توانیم با توجه به شرایط موجود تصمیمی بگیریم که به قول معروف نه سیخ بسوزد و نه کباب. سگ‌ها و گربه‌ها باید در کنار انسان‌ها باقی بمانند ولی با روش‌های انسانی باید جلوی زاد و ولد آنها گرفته شود تا به مرور جمعیت آنها کمتر و کمتر شود. همچنین، با فرهنگ‌سازی موثر باید کاری کرد که این حیوانات در کنار انسان‌ها زندگی امن و مناسبی داشته باشند. تک‌تک آنها شایستهٔ انسان‌های مهربان و مسئول در کنار خود هستند.

 

پرسش چهارم: آیا زاد و ولد کردن، حق طبیعی سگ‌ها و گربه‌ها نیست؟ چه اجازه‌ای داریم این حق را از آنها بگیریم؟

stray with pups 2

زاد و ولد کردن حق هر حیوانی است ولی کدام قسمت زندگی یا تاریخچهٔ تکامل سگ‌ها و گربه‌ها طبیعی است یا طبیعی بوده است و کدام حق دیگر آنها رعایت می‌شود؟ آیا این حق این حیوانات است که زنجیر شوند؟ کتک بخورند؟ بچه‌هایشان زنده‌ به گور شوند؟ از گرسنگی به این سطل زباله و آن سطل زباله بروند؟ از پلاستیک و زباله‌های رها شده در حومهٔ شهرها تغذیه کنند؟ آیا این حق یک مادر است که هفته‌ای یک بار غذا بخورد و هر روز سه بار به ده توله شیر بدهد و بعد هم جنازهٔ آنها را خاک کند؟ آیا این حق یک سگ یا گربه است که تمام سال را در آپارتمان بماند؟ آیا این حق یک سگ است که تارهای صوتی‌اش را با عمل جراحی قطع کنند چون همسایه‌ها تحمل صدایش را ندارند و مرتب تهدید می‌کنند؟ آیا این حق یک سگ گله‌دار است که بعد از هشت سال خدمت و جانفشانی توسط سرپرستش به سگ‌کشان سپرده شود یا در بیابان رها شود چون دیگر پیر شده است؟ آیا این حق یک گربهٔ مادر است که برای پیدا کردن غذا برود و وقتی بر می‌گردد با جنازهٔ بچه‌هایش روبرو شود یا ببیند بچه‌هایش نیستند چون صاحب‌خانه آنها را پیدا کرده است و داخل کارتون گذاشته است و به آن طرف شهر برده و در خیابان رها کرده است؟ کدام یک از این‌ها حق سگ‌ها و گربه‌هاست؟

اگر بشر این حیوانات را اهلی نمی‌کرد، این حیوانات می‌توانستند مانند هر حیوان وحشی دیگر جفتگیری و زاد و ولد کنند ولی در شرایط حاضر، ما چنین انتخابی نداریم. انتخاب ما بین بد و بدتر است و مجبوریم برای جلوگیری از رنج و درد بیشتر برای این حیوانات راه‌های کج‌دار و مریز را انتخاب کنیم. عقیم‌سازی، تنها و تنها راه حل عملی برای جلوگیری از درد و رنج بیشتر برای حیوانات اهلی است.

پرسش پنجم: آیا نمی‌توانیم سگ‌ها و گربه‌ها را دوباره وحشی کنیم؟

نه.

اولاً بسیاری از نژادها از نظر فیزیولوژی چنان توسط بشر تغییر داده شده‌اند که زندگی در طبیعت برایشان کاملاً ناممکن است.

دوماً این حیوانات در طول هزاران سال به بودن در کنار انسان خو گرفته‌اند و از نظر روانی آمادهٔ زندگی در طبیعت نیستند. آنها همیشه نزدیکی به انسان را می‌خواهند. رها کردن سگ و گربه در بیابان و دشت و جنگل، مثل آن است که یک کودک را در یک جنگل رها کنیم و بگوییم می‌خواستیم آزاد باشد! این کار غیر مسئولانه و حتی یک جنایت است و متاسفانه این ایده معمولاً توسط کسانی مطرح می‌شود که آشنایی چندانی با حیواناتی که همیشه در کنار انسان زندگی کرده‌اند و نیازهای جسمی و عاطفی و حالت‌های روانی آنها ندارند. 

سوماً حتی اگر تعدادی از این حیوانات دوباره به خوی وحشی باز گردند به مشکل اصلی که قبلاً به آن اشاره شد می‌رسیم: چون تعداد این حیوانات به طور غیر قابل مقایسه‌ای بیشتر از سایر گونه‌هاست، بازگشت آنها به طبیعت می‌تواند ضربهٔ دیگری بر جمعیت گونه‌های وحشی وارد کند و تعادل اکوسیستم را بر هم بزند.

پرسش ششم: چرا سگ‌ها و گربه‌ها را به جایی دور از انسان نمی‌بریم تا زندگی کنند؟

همانطور که گفته شد رهاسازی بیشتر سگ‌ها و گربه‌ها ممکن، مسئولانه یا درست نیست. حتی اگر ممکن باشد، به نفع گونه‌های دیگر نیست ولی گذشته از این مسایل، کسانی که چنین پیشنهادی می‌دهند باید این جای «دور از انسان‌ها» را هم به طور دقیق مشخص کنند. این حیوانات کجا باید برده شوند که از انسان‌ها دور باشند و در همان حال، آب و غذا داشته باشند؟ کویر لوت؟ سیبری؟ بیابان‌هایی که در آنها جز خار نمی‌روید؟ اصولاً مگر جای قابل سکونتی وجود دارد که بشر اشغال نکرده باشد؟ تکلیف چنین راه حلی کاملاً مشخص است: حیوانات مجبور می‌شوند برای پیدا کردن آب و غذا دوباره به شهرها و روستاها سرازیر شوند یا از گرسنگی و تشنگی جان می‌کَنند.

و اما در پایان، در پاسخ به کسانی که می‌گویند «عقیم‌سازی بد است چون باعث پر شدن جیب بعضی از دامپزشک‌ها یا حامی‌نمایان شده است»:

تا حالا فکر کردید جیب چند نفر با داروسازی پر می‌شود؟ آیا این به آن معناست که مصرف دارو همیشه بد است؟ یا جیب چند نفر از فروش ماشین لباسشویی، اتومبیل یا کاغذ پر می‌شود؟ آیا صرف پر شدن جیب عده‌ای به آن معناست که این‌ها چیزهای بدی هستند؟

عقیم‌سازی یک کار ضروری برای بهبود وضعیت سگ‌ها و گربه‌ها و جلوگیری از درد و رنج بیشتر این حیوانات است. اینکه این سرویس به منبع درآمد برخی از سرویس دهندگان، مانند دامپزشکان یا کسانی که مسئول حمل و نقل حیوانات هستند، تبدیل شده است، نه آن را تایید می‌کند و نه نفی. به همین ترتیب، اینکه کسانی از این پروسه سو استفاده می‌کنند یا آن را به درستی انجام نمی‌دهند، خود عمل عقیم‌سازی را نفی نمی‌کند همانطور که کسب درآمد توسط فروشندگان یا تعمیر کنندگان ماشین لباسشویی، استفاده از آن را نفی نمی‌کند و حتی حضور افراد کلاه‌بردار در صحنهٔ خرید و فروش این لوازم یا تعمیر آنها دلیلی برای صرفنظر کردن از خرید یا تعمیر ماشین لباسشویی نیست. بدیهی است که باید در برابر سودجویان و شیادان ایستاد ولی اینکه افرادی در قبال سرویسی که می‌دهند درآمدی کسب می‌کنند، کاملاً طبیعی و بدیهی است و جایی برای بحث و جدل ندارد.

سخن آخر

puppies in death station (2)

عقیم‌سازی تنها و تنها راهی است که جواب خودش را برای جلوگیری از رنج و درد بیشتر سگ‌ها و گربه‌ها و همچنین، کشتار آنها در متفاوت‌ترین نقاط دنیا داده است. در حال حاضر، هیچ و هیچ و هیچ راه جایگزینی وجود ندارد (شاید در آینده وجود داشته باشد). کسانی که نگران محروم شدن سگ‌ها و گربه‌ها از چند بار لذت جنسی چند دقیقه‌ای در سال و حق زاد و ولد آنها هستند، باید این لذت‌ها را در یک کفهٔ ترازو و آن همه رنج و درد و مصیبتی را که در نتیجهٔ هر بار لذت به وجود می‌آید در کفهٔ دیگر ترازو قرار دهند و ببینند کدام طرف سنگینی می‌کند. این حیوانات به اندازهٔ کافی از ناآگاهی و اقدامات نامسئولانهٔ بشر ضربه خورده‌اند. آنها بسیار بیشتر از آنکه به چند بار لذت جنسی در سال و فرزندان گرسنه و بدبخت که یکی یکی جلوی چشمشان جان می‌کنند نیاز داشته باشند به آب، غذا، امنیت و آسایش نیاز دارند. آنها به انسان‌های دوراندیشی  نیاز دارند که بتوانند مشکلات آنها را به صورت پایدار و درازمدت حل کنند. نه، مطمئن باشید که آنها به دوستی خاله خرسه نیازی ندارند. پس نگذاریم این دیوار کجا به ثریا برسد! قسمتی از راه حل باشیم نه مسئله!