به مناسبت ویگنیوئری (Veganuary)

از ویکتور هوگو نقل است که «چیزی قدرتمندتر از ایده‌ای که زمان آن فرا رسیده است وجود ندارد». این جمله در همهٔ زمینه‌ها صادق است، فرقی نمی‌کند ایده‌ای که زمان آن فرا رسیده است در زمینهٔ فن‌آوری باشد، سیاست، اقتصاد، آموزش یا اخلاق.
وگانیسم، یکی از ایده‌هایی است که به جرات می‌توان گفت سرانجام زمان آن فرا رسیده است. در حال حاضر، بشر در آستانهٔ یک شیفت اخلاقی بزرگ در زمینهٔ نوع رابطه با حیوانات دیگر قرار دارد. صد البته که پایان دادن به استثمار و کشتار حیوانات، ایدهٔ جدیدی نیست و جرقه‌های اول این جهان‌بینی را می‌توان در اندیشه‌های فیلسوفان و مردم عامهٔ کهن در نقاط مختلف دنیا جستجو کرد. اگرچه شوربختانه در گذشته این نگرش هرگز به فراگیری جهانی نرسیده است ولی چند نکته، زمان ما را از دوره‌های تاریخی دیگر متمایز می‌کنند:

  • در هیچ دوره‌ای از تاریخ، بشر در سراسر دنیا اینچنین از مصرف محصولات حیوانی بی‌نیاز نبوده است. فراوانی و تنوع بی‌سابقهٔ غذاهای گیاهی در عصر حاضر و تولید انواع و اقسام پوشاک و وسایل با کیفیت ممتاز بدون استفاده از پوست و مو و پر و اعضای حیوانات، دریچه‌های تازه‌ای در الگوهای مصرفی ما باز کرده است.
  • «رشد جمعیت» یا بهتر است بگوییم «انفجار جمعیت» بشر مخصوصاً در قرن اخیر، باعث شده است که استثمار حیوانات پرورشی به مرزی ورای تصور برسد و حیواناتی که در بردگی انسان‌اند، حتی نگون‌بخت‌تر از هر زمان‌ دیگری باشند و در سیستم‌های برده‌داری و استثماری کنونی، عملاً  با آنها مانند ماشین‌ها و وسایل بی‌جان برخورد شود. آگاهی از این شرایط اسفبار، انسان‌های بیشتری را به سمت تغییرات کلی سوق می‌دهد.
  • در هیچ زمانی، بشر اینچنین از نقش و اهمیت اقلیم بر زندگی و آیندهٔ خود و دیگران آگاه نبوده است و دامداری، یکی از مهم‌ترین عوامل نابودی محیط زیست و گرمایش زمین در زمان ماست.
  • بشر امروز ذاتاً عدالت‌طلب‌تر و برابری‌طلب‌تر از نیاکان خودش است و کم و بیش، بسیاری از سنگلاخ‌های اخلاقی مبتنی بر تبعیض از جمله نابرابری نژادی، قومی و جنسیتی را پشت سر گذاشته یا در حال پشت سر گذاشتن آنهاست. خوشبختانه یک ذهن برابری‌طلب، نگاه بالا به پایین و استثماری به حیوانات دیگر را هم بر نمی‌تابد حتی اگر برای مدتی این آگاهی را در خود خفه کند.
  • در هیچ زمانی، پخش اطلاعات، چه اطلاعات درست و چه اطلاعات نادرست، به این سادگی و سرعت اتفاق نیفتاده است. این تبادل و حتی تصادم اطلاعات، باعث جرقه خوردن افکار زیادی می‌شود و مردم را به تفکر بیشتر وا می‌دارد و زمینه را برای تغییرات بزرگ فراهم می‌کند.

هیچ شکی نیست که رابطهٔ بشر با حیوانات دیگر در آینده‌ای نزدیک کاملاً تغییر خواهد کرد چه در برابر این تغییر مقاومت کنیم و چه با آن همراه شویم. هر کدام از ما می‌توانیم چند سال دیگر به همین الگوی مصرف ادامه بدهیم و باعث بردگی، شکنجه و کشتار صدها و هزاران حیوان دیگر بشویم و زمین را بیشتر از قبل آلوده و ویران کنیم یا همین امروز آگاه شویم و قسمتی از این ارتقای اخلاقی در تاریخ بشر باشیم و حال و آیندهٔ زمین و زمینیان را بهبود بخشیم.

وگانیسم چیست؟

وگانیسم، نه آن گونه که عده‌ای تصور می‌کنند یک «مُد» یا «جریان موقت» است که بیاید و بعد از دور خارج شود و نه یک «رژیم غذایی». وگانیسم، یک جهان‌بینی است که بر اساس احترام بر استقلال و حقوق حیوانات پایه‌ریزی شده است و کشتار، استثمار و استفادهٔ ابزاری از حیوانات را جایز نمی‌داند.

به زبان ساده و عامیانه:

  • «وگانیسم» یعنی غذاهای گیاهی مانند حبوبات، سبزیجات، میوه‌‌ها، غلات، مغزها و روغن‌های گیاهی را می‌خورم ولی با خوردن تکه‌های اجساد حیوانات، از کشتار و استثمار آنها پشتیبانی نمی‌کنم. فسنجان و قورمه‌سبزی من با سویا، قارچ یا بادمجان است و روزهای تعطیل آفتابی به جای جنازه‌های حیوانات، سبزیجات و فرآورده‌های گیاهی را کباب می‌کنم.
  • «وگانیسم» یعنی در صورت تمایل، از شیرها، پنیرها، ماست‌ها، دوغ‌ها، خامه‌ها و کره‌های گیاهی تهیه شده از بادام، سویا، جو، گردو، فندق، گندم، تخم آفتابگردان و غیره استفاده می‌کنم و لب به شیری که برای آن گوساله، بزغاله یا بره‌ای بدون مادر و بدون شیر مانده است یا حتی در بدو تولد مثل زباله دور انداخته شده است نمی‌زنم.
  • «وگانیسم» یعنی نیازی به خوردن تخم قاعدگی مرغ‌ها ندارم و با خرید آنها از کشتار جوجه‌های نر یک روزه و اسارت، استثمار، آزار و کشتار مرغ‌ها پشتیبانی نمی‌کنم.
  • «وگانیسم» یعنی کیف، کفش، کمربند، کت و مبلمان من از پارچهٔ نخی، کتان، چرم مصنوعی یا سایر مواد غیر حیوانی درست شده‌اند و هیچ حیوانی به صورت سیستماتیک و عمدی برای تولید آنها شکنجه و کشته نشده است.
  • «وگانیسم» یعنی قسمتی از بالش یا کت من از پَر حیواناتی که پرهایشان  چند بار در سال و بدون بی‌حسی از بدن خون‌آلود آنها کنده می‌شود، پر نشده است.
  • «وگانیسم» یعنی حاضر نیستم برای تولید پیراهن یا کراوات ابریشم من، زندگی هزاران کرم ابریشم به دیگ آب جوش ختم شود.
  • «وگانیسم» یعنی لباس‌های پشمی را که به احتمال زیاد برای آنها گوسفندها از سرما لرزیده‌اند یا استثمار شده و در نهایت، از کشتارگاه سر درآورده‌اند یا قسمتی از گوشت بدنشان بدون بی‌حسی بریده شده است (عمل مالزینگ)، نمی‌خرم.
  • «وگانیسم» یعنی محصولات آرایشی-بهداشتی‌ای را می‌خرم که روند تولیدشان با خشونت گره نخورده است و حاضر نیستم برای تولید کرم دست و صورت، ژل، شامپو، صابون، عطر، لاک ناخن، ریمل، شامپو و مواد شویندهٔ من، صدها و هزاران خرگوش و موش چندین ماه شکنجه و سپس کشته شوند.
  • «وگانیسم» یعنی با خرید بلیط، از اسارت و آزار حیوانات در سیرک‌ها، آکواریوم‌ها، باغ‌وحش‌ها و برنامه‌های تفریحی‌ای که به حیوانات آزار می‌رسانند پشتیبانی نمی‌کنم.
  • «وگانیسم» یعنی باور دارم هر حیوانی برای خودش وجود دارد و حق هیچ حیوانی، اسارت و استثمار شدن نیست.
  • «وگانیسم» یعنی با استثمار، برده‌داری، خشونت و بی‌عدالتی مخالف‌ام و با تمام اشکال آن در هر جایی و در هر زمانی مبارزه می‌کنم.
  • «وگانیسم» یعنی خود را جزء کوچکی از هستی می‌دانم که قرار است با بقیه هماهنگ شود و قرار نیست با سلطه‌جویی و زیاده‌خواهی، حقوق دیگران را ضایع کند.
  • «وگانیسم» یعنی می‌دانم که کامل نیستم و هرگز کامل نخواهم بود. می‌دانم که بی‌آزار نیستم و هرگز کاملاً بی‌آزار نخواهم بود ولی تلاش می‌کنم تا جایی که در اختیار و توان من است آزار کم‌تری برسانم.
  • «وگانیسم» یعنی زیباتر زندگی می‌کنم و اجازه می‌دهم دیگران هم زیباتر زندگی کنند.

آیا وگانیسم سخت نیست؟

آیا شما هم جزو کسانی هستید که می‌گویند «من یکی هرگز نمی‌توانم وگان بشوم»؟ جالب است بدانید که اکثریت قریب به اتفاق افراد وگان هم زمانی همین را گفته‌اند. از زمان کودکی، مصرف محصولات حیوانی جزئی ازعادات روزمرهٔ ما بوده است و ذهن ما آن را با اشکال مختلف لذت و نیاز گره زده‌ است.  برای هر کدام از ما، عبور از برخی از این عادات، چالش‌آفرین‌ است ولی هیچ کدام از این چالش‌ها آنقدر بزرگ نیستند که نتوانیم بر آنها پیروز شویم.

در واقع، در اینجا  قضیه «توانستن» نیست. ممکن است اکثریت قریب به اتفاق ما هرگز نتوانیم قهرمان اول شنای دنیا یا برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک بشویم. این یک واقعیت است. خواستن همیشه توانستن نیست ولی با توجه به امکانات موجود در زمان فعلی و مخصوصاً در کشورهای پیشرفته «همهٔ» ما بدون استثنا می‌توانیم عادات غذایی و مصرف خودمان را تغییر بدهیم و مواد و وسایل حیوانی را با مواد و وسایل غیر حیوانی جایگزین کنیم. اگر فکر می‌کنیم قادر به انجام این کار نیستیم، برای آن است که هنوز دلایل کافی برای این تغییر را نداریم. وقتی بدانیم و با جان و دل حس کنیم دقیقاً به چه دلیلی می‌خواهیم تغییر کنیم، بی‌هیچ شک و تردید بر این عادات فائق خواهیم آمد. اصولاً استفاده از کلمهٔ «سخت» برای توصیف وگانیسم درست نیست. صد البته که هر تغییری در ابتدا نیاز به همت و اراده و کمی نظم دارد ولی بعد از مدتی ملکهٔ ذهن (و در مورد غذا، ملکهٔ ذائقه) می‌شود. از سوی دیگر، تا همین ۱۵ یا ۲۰ سال پیش، عدم مصرف محصولات حیوانی، ارادهٔ بسیار قوی‌تری را طلب می‌کرد و نیاز به برنامه‌ریزی خیلی بیشتری داشت چون وگانیسم در بیشتر جاها ناشناخته بود، غذاهای کاملاً گیاهی در رستوران‌ها و کانتین‌ها و قطارها و غیره به ندرت سرو می‌شدند و در زمینهٔ پوشاک و کیف و کفش و سایر وسایل، گزینه‌های غیر حیوانی کمتری در دسترس بودند. امروزه وگانیسم در جامعه کاملاً پذیرفته شده است و درهمهٔ زمینه‌ها گزینه‌های وگان در همه جا به فراوانی موجود و در دسترس‌اند: شیرها و ماست‌ها و پنیرهای وگان، برگرها و کباب‌ها و سوسیس‌ها و کالباس‌های گیاهی، کیف‌ها و کفش‌ها و کمربندها و پوشاک گرم و موبلمانی که از پوست و موی حیوانات درست نمی‌شوند، گزینه‌های وگان در کانتین‌ها و رستوران‌ها، وجود مشاوران وعلم کافی در مورد تغذیهٔ وگان...
نه، وگان بودن به هیچ عنوان سخت نیست. «سخت» آن چیزی است که یک حیوان اسیر در دست انسان از لحظهٔ تولد تا لحظه‌ای که در کشتارگاه جان می‌دهد دم به دم تجربه می‌کند.

چگونه در این راه قدم برداریم؟

بعضی از افراد یک‌شبه وگان می‌شوند و برخی دیگر، قدم به قدم وارد این راه می‌شوند مثلاً در قدم اول، گوشت را حذف می‌کنند (یا حتی اول گوشت قرمز و سپس گوشت سفید) و در مراحل بعدی گام به گام لبنیات، تخم‌مرغ، عسل، چرم، پشم و غیره را حذف می‌کنند. این که کدام راه برای هر فرد مناسب‌تر است بستگی به شخصیت فرد دارد. برای برخی از مردم، سنگ بزرگ علامت نزدن است و برای برخی دیگر، سنگ‌های کوچک آنقدر جذاب نیستند که ارزش زدن را داشته باشند.

اگر جزو دستهٔ اول‌ایم، تغییر قدم به قدم روش مناسب‌تری است. در این صورت، باید به این نکته توجه کنیم که در هر قدم، محصول حیوانی حذف شده را با محصولات گیاهی جایگزین کنیم و نه با نوع دیگری از محصولات حیوانی مثلاً اگر در قدم اول گوشت قرمز را حذف می‌کنیم، آن را واقعاً با حبوبات و سبزیجات و فرآورده‌های گیاهی جایگزین کنیم و نه با گوشت بوقلمون و مرغ و ماهی بیشتر.

نکتهٔ مهم دیگر در این ارتقای اخلاقی آن است که به وگانیسم به عنوان یک «لذت» نگاه کنیم و نه یک «ریاضت». ما چیزی از حقوق خودمان را از دست نمی‌دهیم بلکه داریم حقوق طبیعی موجودات دیگر را که به ناحق از آنها گرفته‌ایم به آنها پس می‌دهیم و در صورتی که قسمت تغذیه را به صورت مناسب جایگزین کنیم، به تندرستی خودمان کمک می‌کنیم، روند پیری را کند می‌کنیم واحتمال مبتلا شدنمان به بیماری‌ها را کاهش می‌دهیم.

از سوی دیگر، غذاهای گیاهی آنچنان متنوع و خوشمزه‌اند که حتی لازم نیست از طعم‌های خوب و تنوع چشمپوشی کنیم. تا کنون مجموعاً ده‌ها و صدها هزار رسپی وگان در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی مجازی ارائه شده‌اند. در واقع، برای هر غذایی که فکرش را بکنیم چندین رسپی وگان پیدا می‌کنیم. تعذیهٔ وگان نه‌تنها ما را محدود نمی‌کند بلکه به احتمال زیاد باعث می‌شود، غذاها و مزه‌های جدید بیشماری را امتحان کنیم.

همچنین، می‌توانیم وگانیسم را ابتدا برای دوره‌ای محدود مثلاً یک ماه امتحان کنیم. البته در این صورت باید توجه داشته باشیم که این مدت کوتاه، لزوماً مشتی از خروار نیست و هر چقدر بیشتر در این راه بمانیم، راه بر ما هموارتر خواهد شد و کفهٔ لذت‌ها سنگین‌تر از کفهٔ چالش‌ها خواهد بود. با این حال، این دوره‌های یک یا چند ماهه این امکان را به ما می‌دهند که متوجه بشویم همه چیز برای این شیفت اخلاقی در سطح فردی و جامعه مهیاست. در آستانهٔ سال نو و ماه ژانویه قرار داریم و ماه ژانویه با «ویگنیوئری» گره خورده است، چالشی که از سال ۲۰۱۴ آغاز شده و مردم دنیا را تشویق می‌کند با آغاز سال جدید، تغذیهٔ وگان را برای یک ماه آزمایش کنند و از افراد و نهادهایی که برای ترویج گیاه‌خواری فعال‌اند مشاوره و راهنمایی بگیرند. در ژانویهٔ ۲۰۲۱، بیش از نیم میلیون نفر در سراسر دنیا، در چالش ویگنیوئری شرکت کردند و این رقم هر سال رو به افزایش است. هر روز برای شروع یک زندگی مهربان‌تر روز خوبی است و صد دلیل محکم برای این تغییر خوب وجود دارد. همین امروز، بهترین روز از میان روزهای باقیماندهٔ عمر ما برای خارج شدن از چرخهٔ استثمار و خشونت و آزار است ولی اگر به جای ۱۰۰ دلیل خوب، به ۱۰۱ دلیل خوب نیاز داریم، چه دلیلی بهتر از شروع سال جدید با شیوهٔ زندگی مهربان‌تر و عادلانه‌تر؟