- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
حیوانات پرورشی
سابقۀ پرورش حیوانات برای استفاده از گوشت، شیر، تخم، پوست، پشم و حتی نیروی کار آنها به چندهزار سال پیش باز میگردد.
تا قبل از اهلی کردن حیوانات، رابطۀ انسان با حیوانات دیگر در بدترین حالت رابطۀ شکارچی با شکار بود. حیوانات دیگر زندگی طبیعی خود را داشتند در حالی که ممکن بود روزی توسط یک حیوان شکارچی که میتوانست یک انسان هم باشد، شکار شوند. اهلی کردن حیوانات و پرورش آنها، فصل جدیدی در رابطۀ انسان با حیوانات دیگر گشود، فصلی که جز بردگی، بهرهکشی شدن و سیاهی برای حیوانات دیگر چیزی به ارمغان نیاورد. حیوانات پرورشی به دنیا میآیند تا بعد از مدتی کوتاه کشته شوند بیآنکه از آزادی و سایر لذّتهایی که طبیعت برای آنها در نظر گرفته است بهره یا بهرهٔ کافی برده باشند. امروزه با افزایش بیرویهٔ جمعیت بشر از یک سو و مصرف بیرویۀ فرآوردههای حیوانی از سوی دیگر، میزان تقاضا و در نتیجه میزان عرضهٔ فرآوردههای حیوانی به شدت افزایش پیدا کرده است. در نتیجه، دامداری سنّتی جای خود را به دامداری صنعتی داده است، جایی که در آن امکانات بر اساس نیازهای حیوانات تنظیم نمیشود بلکه حیوانات مجبورند خود را با شرایط و امکانات موجود تطبیق دهند. برای نمونه، به جای آنکه حیوانات برای چرا بیرون برده شوند، در فضایی بسیار محدود در اصطبل نگهداری میشوند یا چون عوض کردن پوشال و کاه نیاز به وقت و کارگر اضافه دارد، حیوانات روی زمینهای بتونی مشّبک نگهداری میشوند طوری که ادرار و مدفوع آنها مستقیماً از سوراخها به کانال فضولات میریزد یا به جای فراهم کردن شرایط مساعد زندگی برای حیوانات، برای جلوگیری از ابتلا به بیماریهای عفونی به صورت پیشگیرانه به حیوانات آنتیبیوتیک خورانده میشود یا فرزندان حیوانات به محض تولد از مادر خود جدا میشوند. به عبارت دیگر، در دامداریهای صنعتی حیوانات باید در کمترین فضای ممکن زندگی کنند، در کوتاهترین زمان ممکن و با صرف کمترین هزینه به بالاترین وزن یا نرخ بهرهوری ممکن از نظر تولید تخم یا شیر برسند و در پایان کشته شوند. برای افزایش سریع و بیرویۀ وزن یا بهرهوری حیوانات، از روشهایی مانند تغییراث ژنتیکی، اصلاح نژادی و خوراندن مواد هرمونی و غذاهای سنگین (مانند غلات و سویا) که غذای طبیعی حیوانات نیستند استفاده میشود. تقریباً همۀ حیوانات پرورشی از مرغها گرفته تا گاوها زیر وزن خود درد میکشند، ناراحتی قلبی دارند یا شَل هستند. تلقیح مصنوعی، بارداریهای پی در پی، زندگی در قفسها یا اصطبلهای خفقانآور به دور از نور خورشید و هوای آزاد و پر از آمونیاک و بوی تعفن، درد، قطع عضو بدون بیهوشی یا حتی بیحسی، سفرهای طاقتفرسا از این شهر به آن شهر یا حتی از این قاره به آن قاره و مرگهای دردناک و ترسناک زندگی این حیوانات را تشکیل میدهد. زندگی هیچ کدام از این حیوانات با زندگی آنها با بستگانشان در طبیعت شباهتی ندارد. دامداری و مخصوصاً دامداری صنعتی، حیوانات را فقط نمیکشد بلکه هویت و موجودیت آنها به عنوان موجودات دارای شعور و احساس را زیر سوال میبرد و ارزش آنها را در حد قطعاتی فاقد شعور و احساس پایین میآورد، قطعاتی که کاربرد و ورودی و خروجی دارند و به محض آنکه بهرهوری آنها از سطح انتظار پایینتر میرود میتوان آنها را شکست و دور انداخت.
بیشتر گوشت، لبنیات و تخممرغ عرضه شده در دنیا از دامداری صنعتی میآید. در کشورهای پیشرفته تقریباً همهٔ محصولات حیوانی از دامداری صنعتی میآید. برای نمونه در ایالات متحده، ۹۹٫۹ درصد مرغهای گوشتی، ۹۷ درصد مرغهای تخمگذار، ۹۵ درصد خوکها و ۷۸ درصد گاوها در دامداری صنعتی پرورش داده میشوند. (منبع)
چه حیواناتی جزء حیوانات پرورشی محسوب میشوند؟
تا چند دهه پیش تعریف حیوانات پرورشی به گاوها، گوسفندها، بزها، خوکها، مرغها، بوقلمونها، اردکها، غازها، اسبها، برخی از انواع ماهیها و در موارد محدود به خرگوشها محدود میشد ولی امروز کمتر حیوانی وجود دارد که در جایی از دنیا پرورش داده نشود: در کشورهایی مانند چین سگها و گربهها برای گوشت و پوستشان پرورش داده میشوند. پرورش کانگورو برای گوشت در سالهای اخیر در برخی از نقاط دنیا باب شده است. پرورش بلدرچین و شترمرغ برای گوشت و تخم حتی در ایران هم رایج است. در برخی از کشورها مانند چین انواع خاصی از خرس، موش، چینچیلا، راکون و دیگر حیوانات پشمالو برای پوستشان پرورش داده میشوند. پرورش انواع حیوانات مخصوصاٌ جوندگانی مثل موش، خرگوش، همستر برای استفاده در آزمایشات در بیشتر نقاط دنیا کاملاً جاافتاده است. در برخی از مناطق دنیا تمساحها برای استفاده از پوست و گوشتشان پرورش داده میشوند و در جایی دیگر پرورش نوع خاصی از خرس قهوهای برای استفاده از مایع کیسۀ صفرای آنها در پزشکی مبتنی بر خرافات (!) رایج است. خلاصه کمتر حیوانی وجود دارد که در جایی از دنیا برچسب "حیوان پرورشی" نخورده باشد و بحث حیوانات پرورشی بحث صد دیوان است. به هر حال، با توجه به اینکه خوانندگان این سایت همه فارسیزبان هستند، من تنها به حیواناتی میپردازم که در واژهنامۀ فرهنگی ایرانیان و سایر کشورهای فارسیزبان به عنوان حیوانات پرورشی شناخته شدهاند.