- توضیحات
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
خوکها
بسیاری از مردم با دیدن تصاویر خوکهایی که در گل و لای غلت میخورند فکر میکنند خوکها موجوداتی کثیف و ابله هستند در حالی که آنها برای خنک کردن بدن خود، محافظت از پوست حساسشان در برابر آفتاب و همچنین، رهایی از انگلهای پوستی حمام گل و لای میگیرند و اتفاقاً به تمیزی محل خواب خود بسیار اهمیت میدهند. آنها بسیار اجتماعی و بر خلاف تصورعامهٔ مردم، بسیار باهوش هستند. تستهای هوش نشان میدهند خوکها میتوانند باهوشتر از سگها و حتی شامپانزهها باشند. برخی از روانشناسان بر این باورند که قابلیت شناختی (cognitive ability) یک خوک در حد یک بچهٔ سه ساله است ولی به نظر نمیرسد داشتن ضریب هوشی و پتانسیل عاطفی و فکری بالا برای حیوانی که برای گوشتش پرورش داده میشود یک مزیت باشد!
زندگی خوکها در دامداریهای صنعتی
حدود یک میلیارد خوک پرورشی در دنیا وجود دارد. خوکهای پرورشیِ صورتیرنگ از نوادگان گراز وحشی هستند که هزاران سال پیش توسط انسان اهلی شدند و عمدتاً برای گوشتشان پرورش داده میشوند. طول عمر طبیعی خوکها ۱۵ سال است ولی اینجا قرار نیست کسی به مرگ طبیعی بمیرد. خوکهای پرورشی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: خوکهای ماده که برای زاد و ولد به کار میروند و در سن ۳ تا ۵ سالگی به کشتارگاه فرستاده میشوند و خوکهایی که فقط برای گوشت پرورش داده میشوند و در ۶ ماهگی به کشتارگاه فرستاده میشوند. در دامداریهای صنعتی، زندگی کوتاه هر دو گروه طاقتفرساست. هر دو از سادهترین لذّتهای زندگی مانند حمام آفتاب، حمام گل و لای، رابطهٔ اجتماعی طبیعی با همنوعان، بازی و حرکت و کشف دنیای اطراف، لانهسازی و حتی هوای آزاد محروم هستند. در دامداریهای صنعتی اثری از سبزه و کاه و گل و لای و آفتاب نیست. خوکها در اصطبلهای بتونی که کف آن با آهن یا پلاستیک پوشانده شده است روز را شب و شب را روز میکنند. کف اصطبل معمولاً مشّبک است طوری که ادرار و مدفوع حیوانات مستقیماً به کانال فضولات میریزد. هوای این اصطبلها چنان بدبو و پر از آمونیاک است که حتی فعالان حقوق حیواناتی که به صورت مخفیانه وارد این دامداریها میشوند تا وضعیت خوکها را ثبت کنند، بیشتر از چند دقیقه نمیتوانند در آنجا بمانند. این اصطبلها برای موجودات باهوشی مانند خوکها چنان خسته کننده هستند که تمام آنها علایم افسردگی و آشفتگی شدید را نشان میدهند و از روی درماندگی مرتب همدیگر را گاز میگیرند (مخصوصاً در قسمت دم). برای آنکه پیآمدهای ناشی از این گاز گرفتگیها را کم کنند، در هفتهٔ اول پس از تولد، دندانهای نیش آنها را میبرند و دم آنها را کوتاه می کنند. علاوه بر این، چون گوشت خوکهای نر بالغ بوی بدی میدهد، در همان هفتهٔ اول بیضههای خوکهای نر را هم میبرند. تمام این عملها بدون بیحسی انجام میشود و درد فیزیکی و روحی ناشی از آنها تا مدتها با خوکها باقی میماند.
زندگی خوکهای ماده در دامداریهای صنعتی
خوکهای ماده را ممکن است در اصطبلهای شلوغ و در گروههای چندتایی نگهداری کنند و یا آنها را برای بیشتر یا همهٔ عمر در جعبههای تکی نگه دارند. آنها در حدود ۵ ماهگی به بلوغ میرسند و در فاصلههای بین ۱۸ تا ۲۴ روز تخمک آزاد میکنند و آمادگی باردار شدن را دارند. در این زمان دامداران با روش تلقیح مصنوعی اسپرم خوک نر را وارد رحم آنها میکنند. دورهٔ بارداری حدود ۱۱۴ روز و دورهٔ شیردهی به بچهها حدود ۵ هفته طول میکشد. به عبارت دیگر، هر خوک می تواند سالانه به طور متوسط ۲٫۵ بار زایمان کند و هر بار تا ۱۰ بچه به دنیا آورد. در بیشتر دامداریهای دنیا خوکهای ماده تمام دوران بارداری و شیردهی خود را در جعبههای تکی مخصوصی میگذرانند که حتی تصور آن برای ما غیر ممکن است:
جعبههای بارداری
این جعبهها با میلههای فلزی معمولاً ۲ متر در ۶۰ سانتیمتر هستند و آنقدر تنگاند که مخصوصاً با بزرگ شدن شکم خوکها، آنها حتی نمیتوانند به پهلو که حالت طبیعی خوابیدن خوکهاست بخوابند و مجبور میشوند روی شکمشان بخوابند. در سالهای اخیر استفاده از جعبههای بارداری در برخی کشورها و برخی از ایالتهای آمریکا ممنوع شده است. در این کشورها و ایالتها قانون توصیه میکند خوکهای باردار در جعبههای بزرگتر و به صورت گروههای چندتایی نگهداری شوند، چیزی که هنوز تا شرایط خوب فرسنگها فاصله دارد ولی به هر حال از گیر کردن در یک جعبهٔ انفرادی کوچکتر از سایز بدن، آن هم برای ۱۱۴ روز در هر نوبت بارداری بهتر است. توجیه دامداری صنعتی برای ادامهٔ استفاده از این جعبهها آن است که استفاده از این سلولهای انفرادی از جنگ بین خوکهای ماده جلوگیری میکند. آنچه صاحبان صنعت دامداری علاقهای به اشاره به آن نشان نمیدهند این است که چه نوع شرایطی سبب میشود این حیوانات تا این حد مستاصل و آشفته باشند و چرا به جای حبس کردن این حیوانات در سلولهای انفرادی نباید شرایط زندگی آنها را بهتر کرد؟ گذشته از این، چه چیزی به جز طمع برای پرورش بیشترین حیوان ممکن در کمترین فضای ممکن تنگی این قفسها را توجیه میکند؟
جعبههای شیردهی
چند روز پیش از آنکه خوکهای ماده زایمان کنند آنها را به جعبههای دیگری به نام «جعبههای شیردهی» منتقل میکنند که از دو قسمت تشکیل میشوند: قسمتی که مادر در آن میخوابد و قسمتی که بچهها در آن هستند. اولین سوالی که با دیدن ساختار این جعبهها به ذهن هر کسی خطور میکند این است که چرا قسمت مادر از قسمت بچهها جداست؟
در محیطهای طبیعی، خوک ماده پیش از زایمان چالهای به اندازهٔ بدن خود در زمین حفر میکند و آن را با شاخههای کوچک، علف و برگ پر میکند. سپس در قسمت وسط آن، نرمترین بستر ممکن را میسازد و در پایان، چاله را با شاخههای بزرگ میپوشاند. او در این چاله زایمان میکند و بچهها هفتههای اول را روی این بستر نرم میگذرانند. اگر خوک مادر سهواً روی بچهای بیفتد، فضای خالی بین برگها و علوفه از له شدن بچه جلوگیری میکند. در دامداری صنعتی، بستر نرمی وجود ندارد، هر چه هست بتون است و فلز و پلاستیک مشبّک. اگر مادر هنگام خوابیدن روی بچهای قرار بگیرد بچه عملاً له میشود. فراهم کردن بستر نرم از پوشال و کاه و علف و برگ هزینهٔ زیادی دارد و از مخیلهٔ دامداری صنعتی خارج است. آنها برای آنکه این تلفات را به حداقل برسانند، کاری می کنند که بچهها کلاً در سلول جدایی باشند.
خوکهای ماده چه در سلولهای انفرادی باشند و چه در سلولهای چندتایی، در نتیجهٔ نداشتن تحرک به شدت بیمار هستند. درد و مشکلات ماهیچهها، پوکی استخوان و مشکلات قلبی از پیآمدهای این نوع زندگی است. آنها پس از چند نوبت زایمان چنان فرسوده میشوند که دیگر برای صنعت دامداری اقتصادی نیستند و به کشتارگاه فرستاده میشوند تا خوکهای مادهٔ جوانتر جای آنها را بگیرند.
زندگی خوکهای گوشتی در دامداریهای صنعتی
خوکهای گوشتی، شامل خوکهای نر و خوکهای مادهای هستند که لازم نیست زاد و ولد کنند و فقط برای تولید گوشت به کار میروند. این خوکها پنج هفتهٔ اول را با مادر خود میگذرانند و پس از آن معمولاً به اصطبلهایی که در آنها خوکها در گروههای چندتایی نگهداری میشوند برده میشوند. آنها چند ماه به میلههای سلولشان چشم میدوزند تا روز کشتارگاه فرا برسد.
کشتار خوکها
اگر چه قانون در کشورهای پیشرفته کشتارگاهها را موظف میکند خوکها را قبل از کشتن گیج و بیحس کنند، حتی آمار رسمی این کشورها نشان میدهد نه تنها تعداد زیادی از خوکها به درستی گیج نمیشوند بلکه تعدادی از آنها به صورت زنده در دیگهای آب جوش که مخصوص کندن موهای آنها بعد از ذبح است انداخته میشوند. برای ایجاد گیجی معمولاً از روش مسمومیت با گاز یا روش شوک الکتریکی استفاده میشود. در روش مسمومیت با گاز، چند خوک وحشتزده را که سعی دارند فرار کنند به زور وارد محفظهای می کنند و سپس محفظه را با گاز دیاکسید کربن پر میکنند. فیلمهای ثبت شده از مراحل این نوع گیجی نشان میدهند که خوکها برای چند دقیقه برای رسیدن به هوا و رهایی از محفظه به شدت جیغ میکشند و خود را به دیوارههای محفظه میزنند و زخمی می کنند. در روش گیجی با شوک، کارگران کشتارگاه با یک دستگاه به مغز خوکها شوک الکتریکی میدهند. چون حیوانات ترسیده سعی میکنند فرار کنند، احتمال زیاد وجود دارد که شوک به محل درست زده نشود و وارد مغز نشود. در این صورت، شوک نه تنها موثر نخواهد بود بلکه باعث درد و فلجی حیوان که هنوز هوشیار است میشود. قانون، کشتارگاهها را موظف میکند از گیج شدن حیوانات مطمئن شوند و در صورت نیاز حیوانات را دوباره گیج کنند ولی کشتارگاهها چنان شلوغ هستند و مدت زمانی که هر کارگر برای گیج کردن هر حیوان دارد چنان کوتاه است که آنها وقت یا تمایل کافی برای آزمایش گیجی حیوانات یا حتی گیج کردن مجدد حیواناتی که مشخص است گیج نشدهاند نشان نمیدهند. به این ترتیب تعداد زیادی از حیوانات بدون گیجی به مرحلهٔ بریده شدن شاهرگ سر در میآورند و حتی زنده به دیگهای آب جوش میافتند.