- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
به مناسبت ویگنیوئری (Veganuary)
از ویکتور هوگو نقل است که «چیزی قدرتمندتر از ایدهای که زمان آن فرا رسیده است وجود ندارد». این جمله در همهٔ زمینهها صادق است، فرقی نمیکند ایدهای که زمان آن فرا رسیده است در زمینهٔ فنآوری باشد، سیاست، اقتصاد، آموزش یا اخلاق.
وگانیسم، یکی از ایدههایی است که به جرات میتوان گفت سرانجام زمان آن فرا رسیده است. در حال حاضر، بشر در آستانهٔ یک شیفت اخلاقی بزرگ در زمینهٔ نوع رابطه با حیوانات دیگر قرار دارد. صد البته که پایان دادن به استثمار و کشتار حیوانات، ایدهٔ جدیدی نیست و جرقههای اول این جهانبینی را میتوان در اندیشههای فیلسوفان و مردم عامهٔ کهن در نقاط مختلف دنیا جستجو کرد. اگرچه شوربختانه در گذشته این نگرش هرگز به فراگیری جهانی نرسیده است ولی چند نکته، زمان ما را از دورههای تاریخی دیگر متمایز میکنند:
- در هیچ دورهای از تاریخ، بشر در سراسر دنیا اینچنین از مصرف محصولات حیوانی بینیاز نبوده است. فراوانی و تنوع بیسابقهٔ غذاهای گیاهی در عصر حاضر و تولید انواع و اقسام پوشاک و وسایل با کیفیت ممتاز بدون استفاده از پوست و مو و پر و اعضای حیوانات، دریچههای تازهای در الگوهای مصرفی ما باز کرده است.
- «رشد جمعیت» یا بهتر است بگوییم «انفجار جمعیت» بشر مخصوصاً در قرن اخیر، باعث شده است که استثمار حیوانات پرورشی به مرزی ورای تصور برسد و حیواناتی که در بردگی انساناند، حتی نگونبختتر از هر زمان دیگری باشند و در سیستمهای بردهداری و استثماری کنونی، عملاً با آنها مانند ماشینها و وسایل بیجان برخورد شود. آگاهی از این شرایط اسفبار، انسانهای بیشتری را به سمت تغییرات کلی سوق میدهد.
- در هیچ زمانی، بشر اینچنین از نقش و اهمیت اقلیم بر زندگی و آیندهٔ خود و دیگران آگاه نبوده است و دامداری، یکی از مهمترین عوامل نابودی محیط زیست و گرمایش زمین در زمان ماست.
- بشر امروز ذاتاً عدالتطلبتر و برابریطلبتر از نیاکان خودش است و کم و بیش، بسیاری از سنگلاخهای اخلاقی مبتنی بر تبعیض از جمله نابرابری نژادی، قومی و جنسیتی را پشت سر گذاشته یا در حال پشت سر گذاشتن آنهاست. خوشبختانه یک ذهن برابریطلب، نگاه بالا به پایین و استثماری به حیوانات دیگر را هم بر نمیتابد حتی اگر برای مدتی این آگاهی را در خود خفه کند.
- در هیچ زمانی، پخش اطلاعات، چه اطلاعات درست و چه اطلاعات نادرست، به این سادگی و سرعت اتفاق نیفتاده است. این تبادل و حتی تصادم اطلاعات، باعث جرقه خوردن افکار زیادی میشود و مردم را به تفکر بیشتر وا میدارد و زمینه را برای تغییرات بزرگ فراهم میکند.
هیچ شکی نیست که رابطهٔ بشر با حیوانات دیگر در آیندهای نزدیک کاملاً تغییر خواهد کرد چه در برابر این تغییر مقاومت کنیم و چه با آن همراه شویم. هر کدام از ما میتوانیم چند سال دیگر به همین الگوی مصرف ادامه بدهیم و باعث بردگی، شکنجه و کشتار صدها و هزاران حیوان دیگر بشویم و زمین را بیشتر از قبل آلوده و ویران کنیم یا همین امروز آگاه شویم و قسمتی از این ارتقای اخلاقی در تاریخ بشر باشیم و حال و آیندهٔ زمین و زمینیان را بهبود بخشیم.
وگانیسم چیست؟
وگانیسم، نه آن گونه که عدهای تصور میکنند یک «مُد» یا «جریان موقت» است که بیاید و بعد از دور خارج شود و نه یک «رژیم غذایی». وگانیسم، یک جهانبینی است که بر اساس احترام بر استقلال و حقوق حیوانات پایهریزی شده است و کشتار، استثمار و استفادهٔ ابزاری از حیوانات را جایز نمیداند.
به زبان ساده و عامیانه:
- «وگانیسم» یعنی غذاهای گیاهی مانند حبوبات، سبزیجات، میوهها، غلات، مغزها و روغنهای گیاهی را میخورم ولی با خوردن تکههای اجساد حیوانات، از کشتار و استثمار آنها پشتیبانی نمیکنم. فسنجان و قورمهسبزی من با سویا، قارچ یا بادمجان است و روزهای تعطیل آفتابی به جای جنازههای حیوانات، سبزیجات و فرآوردههای گیاهی را کباب میکنم.
- «وگانیسم» یعنی در صورت تمایل، از شیرها، پنیرها، ماستها، دوغها، خامهها و کرههای گیاهی تهیه شده از بادام، سویا، جو، گردو، فندق، گندم، تخم آفتابگردان و غیره استفاده میکنم و لب به شیری که برای آن گوساله، بزغاله یا برهای بدون مادر و بدون شیر مانده است یا حتی در بدو تولد مثل زباله دور انداخته شده است نمیزنم.
- «وگانیسم» یعنی نیازی به خوردن تخم قاعدگی مرغها ندارم و با خرید آنها از کشتار جوجههای نر یک روزه و اسارت، استثمار، آزار و کشتار مرغها پشتیبانی نمیکنم.
- «وگانیسم» یعنی کیف، کفش، کمربند، کت و مبلمان من از پارچهٔ نخی، کتان، چرم مصنوعی یا سایر مواد غیر حیوانی درست شدهاند و هیچ حیوانی به صورت سیستماتیک و عمدی برای تولید آنها شکنجه و کشته نشده است.
- «وگانیسم» یعنی قسمتی از بالش یا کت من از پَر حیواناتی که پرهایشان چند بار در سال و بدون بیحسی از بدن خونآلود آنها کنده میشود، پر نشده است.
- «وگانیسم» یعنی حاضر نیستم برای تولید پیراهن یا کراوات ابریشم من، زندگی هزاران کرم ابریشم به دیگ آب جوش ختم شود.
- «وگانیسم» یعنی لباسهای پشمی را که به احتمال زیاد برای آنها گوسفندها از سرما لرزیدهاند یا استثمار شده و در نهایت، از کشتارگاه سر درآوردهاند یا قسمتی از گوشت بدنشان بدون بیحسی بریده شده است (عمل مالزینگ)، نمیخرم.
- «وگانیسم» یعنی محصولات آرایشی-بهداشتیای را میخرم که روند تولیدشان با خشونت گره نخورده است و حاضر نیستم برای تولید کرم دست و صورت، ژل، شامپو، صابون، عطر، لاک ناخن، ریمل، شامپو و مواد شویندهٔ من، صدها و هزاران خرگوش و موش چندین ماه شکنجه و سپس کشته شوند.
- «وگانیسم» یعنی با خرید بلیط، از اسارت و آزار حیوانات در سیرکها، آکواریومها، باغوحشها و برنامههای تفریحیای که به حیوانات آزار میرسانند پشتیبانی نمیکنم.
- «وگانیسم» یعنی باور دارم هر حیوانی برای خودش وجود دارد و حق هیچ حیوانی، اسارت و استثمار شدن نیست.
- «وگانیسم» یعنی با استثمار، بردهداری، خشونت و بیعدالتی مخالفام و با تمام اشکال آن در هر جایی و در هر زمانی مبارزه میکنم.
- «وگانیسم» یعنی خود را جزء کوچکی از هستی میدانم که قرار است با بقیه هماهنگ شود و قرار نیست با سلطهجویی و زیادهخواهی، حقوق دیگران را ضایع کند.
- «وگانیسم» یعنی میدانم که کامل نیستم و هرگز کامل نخواهم بود. میدانم که بیآزار نیستم و هرگز کاملاً بیآزار نخواهم بود ولی تلاش میکنم تا جایی که در اختیار و توان من است آزار کمتری برسانم.
- «وگانیسم» یعنی زیباتر زندگی میکنم و اجازه میدهم دیگران هم زیباتر زندگی کنند.
آیا وگانیسم سخت نیست؟
آیا شما هم جزو کسانی هستید که میگویند «من یکی هرگز نمیتوانم وگان بشوم»؟ جالب است بدانید که اکثریت قریب به اتفاق افراد وگان هم زمانی همین را گفتهاند. از زمان کودکی، مصرف محصولات حیوانی جزئی ازعادات روزمرهٔ ما بوده است و ذهن ما آن را با اشکال مختلف لذت و نیاز گره زده است. برای هر کدام از ما، عبور از برخی از این عادات، چالشآفرین است ولی هیچ کدام از این چالشها آنقدر بزرگ نیستند که نتوانیم بر آنها پیروز شویم.
در واقع، در اینجا قضیه «توانستن» نیست. ممکن است اکثریت قریب به اتفاق ما هرگز نتوانیم قهرمان اول شنای دنیا یا برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک بشویم. این یک واقعیت است. خواستن همیشه توانستن نیست ولی با توجه به امکانات موجود در زمان فعلی و مخصوصاً در کشورهای پیشرفته «همهٔ» ما بدون استثنا میتوانیم عادات غذایی و مصرف خودمان را تغییر بدهیم و مواد و وسایل حیوانی را با مواد و وسایل غیر حیوانی جایگزین کنیم. اگر فکر میکنیم قادر به انجام این کار نیستیم، برای آن است که هنوز دلایل کافی برای این تغییر را نداریم. وقتی بدانیم و با جان و دل حس کنیم دقیقاً به چه دلیلی میخواهیم تغییر کنیم، بیهیچ شک و تردید بر این عادات فائق خواهیم آمد. اصولاً استفاده از کلمهٔ «سخت» برای توصیف وگانیسم درست نیست. صد البته که هر تغییری در ابتدا نیاز به همت و اراده و کمی نظم دارد ولی بعد از مدتی ملکهٔ ذهن (و در مورد غذا، ملکهٔ ذائقه) میشود. از سوی دیگر، تا همین ۱۵ یا ۲۰ سال پیش، عدم مصرف محصولات حیوانی، ارادهٔ بسیار قویتری را طلب میکرد و نیاز به برنامهریزی خیلی بیشتری داشت چون وگانیسم در بیشتر جاها ناشناخته بود، غذاهای کاملاً گیاهی در رستورانها و کانتینها و قطارها و غیره به ندرت سرو میشدند و در زمینهٔ پوشاک و کیف و کفش و سایر وسایل، گزینههای غیر حیوانی کمتری در دسترس بودند. امروزه وگانیسم در جامعه کاملاً پذیرفته شده است و درهمهٔ زمینهها گزینههای وگان در همه جا به فراوانی موجود و در دسترساند: شیرها و ماستها و پنیرهای وگان، برگرها و کبابها و سوسیسها و کالباسهای گیاهی، کیفها و کفشها و کمربندها و پوشاک گرم و موبلمانی که از پوست و موی حیوانات درست نمیشوند، گزینههای وگان در کانتینها و رستورانها، وجود مشاوران وعلم کافی در مورد تغذیهٔ وگان...
نه، وگان بودن به هیچ عنوان سخت نیست. «سخت» آن چیزی است که یک حیوان اسیر در دست انسان از لحظهٔ تولد تا لحظهای که در کشتارگاه جان میدهد دم به دم تجربه میکند.
چگونه در این راه قدم برداریم؟
بعضی از افراد یکشبه وگان میشوند و برخی دیگر، قدم به قدم وارد این راه میشوند مثلاً در قدم اول، گوشت را حذف میکنند (یا حتی اول گوشت قرمز و سپس گوشت سفید) و در مراحل بعدی گام به گام لبنیات، تخممرغ، عسل، چرم، پشم و غیره را حذف میکنند. این که کدام راه برای هر فرد مناسبتر است بستگی به شخصیت فرد دارد. برای برخی از مردم، سنگ بزرگ علامت نزدن است و برای برخی دیگر، سنگهای کوچک آنقدر جذاب نیستند که ارزش زدن را داشته باشند.
اگر جزو دستهٔ اولایم، تغییر قدم به قدم روش مناسبتری است. در این صورت، باید به این نکته توجه کنیم که در هر قدم، محصول حیوانی حذف شده را با محصولات گیاهی جایگزین کنیم و نه با نوع دیگری از محصولات حیوانی مثلاً اگر در قدم اول گوشت قرمز را حذف میکنیم، آن را واقعاً با حبوبات و سبزیجات و فرآوردههای گیاهی جایگزین کنیم و نه با گوشت بوقلمون و مرغ و ماهی بیشتر.
نکتهٔ مهم دیگر در این ارتقای اخلاقی آن است که به وگانیسم به عنوان یک «لذت» نگاه کنیم و نه یک «ریاضت». ما چیزی از حقوق خودمان را از دست نمیدهیم بلکه داریم حقوق طبیعی موجودات دیگر را که به ناحق از آنها گرفتهایم به آنها پس میدهیم و در صورتی که قسمت تغذیه را به صورت مناسب جایگزین کنیم، به تندرستی خودمان کمک میکنیم، روند پیری را کند میکنیم واحتمال مبتلا شدنمان به بیماریها را کاهش میدهیم.
از سوی دیگر، غذاهای گیاهی آنچنان متنوع و خوشمزهاند که حتی لازم نیست از طعمهای خوب و تنوع چشمپوشی کنیم. تا کنون مجموعاً دهها و صدها هزار رسپی وگان در سایتها و شبکههای اجتماعی مجازی ارائه شدهاند. در واقع، برای هر غذایی که فکرش را بکنیم چندین رسپی وگان پیدا میکنیم. تعذیهٔ وگان نهتنها ما را محدود نمیکند بلکه به احتمال زیاد باعث میشود، غذاها و مزههای جدید بیشماری را امتحان کنیم.
همچنین، میتوانیم وگانیسم را ابتدا برای دورهای محدود مثلاً یک ماه امتحان کنیم. البته در این صورت باید توجه داشته باشیم که این مدت کوتاه، لزوماً مشتی از خروار نیست و هر چقدر بیشتر در این راه بمانیم، راه بر ما هموارتر خواهد شد و کفهٔ لذتها سنگینتر از کفهٔ چالشها خواهد بود. با این حال، این دورههای یک یا چند ماهه این امکان را به ما میدهند که متوجه بشویم همه چیز برای این شیفت اخلاقی در سطح فردی و جامعه مهیاست. در آستانهٔ سال نو و ماه ژانویه قرار داریم و ماه ژانویه با «ویگنیوئری» گره خورده است، چالشی که از سال ۲۰۱۴ آغاز شده و مردم دنیا را تشویق میکند با آغاز سال جدید، تغذیهٔ وگان را برای یک ماه آزمایش کنند و از افراد و نهادهایی که برای ترویج گیاهخواری فعالاند مشاوره و راهنمایی بگیرند. در ژانویهٔ ۲۰۲۱، بیش از نیم میلیون نفر در سراسر دنیا، در چالش ویگنیوئری شرکت کردند و این رقم هر سال رو به افزایش است. هر روز برای شروع یک زندگی مهربانتر روز خوبی است و صد دلیل محکم برای این تغییر خوب وجود دارد. همین امروز، بهترین روز از میان روزهای باقیماندهٔ عمر ما برای خارج شدن از چرخهٔ استثمار و خشونت و آزار است ولی اگر به جای ۱۰۰ دلیل خوب، به ۱۰۱ دلیل خوب نیاز داریم، چه دلیلی بهتر از شروع سال جدید با شیوهٔ زندگی مهربانتر و عادلانهتر؟
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
وگانیسم و مرز تاریخیای که منتظر عبور ماست
هزاران سال است که بشر راه مدنیت و اخلاق را میپیماید، هر از چند گاهی گامی به طرف جلو بر میدارد، اغلب در جا میزند، گاهی حتی قدمی به عقب باز میگردد، گاه از اشتباهات گذشته درس میگیرد و گاه آنها را بارها و بارها به شیوههای مختلف تکرار میکند... به طور کلی میتوان گفت شوربختانه بر خلاف علم و تکنولوژی، بشر، راه اخلاق را با اراده و سرعتی نه چندان رضایتبخش میپیماید.
البته نمیتوان منکر آن شد که تا جایی که به احساسات شخصی مربوط میشود، بشر امروز نسبت به نیاکان خود تمایل کمتری به انجام اعمال خشونتآمیز و دگرآزارانه دارد. خوشبختانه برای بسیاری از مردم، دورهٔ لذت بردن از تماشا یا مشارکت در جنگها یا مبارزات خشونتآمیز تن به تن یا شکنجه و کشتن دیگران، مرد یا زن، کودک یا حیوان، گذشته است. امروزه بیشتر مردم از دیدن صحنههای خشونتآمیز، اعم از شکنجه و آزار دیگران یا مجازاتهای فیزیکی برآشفته میشوند، خود را مدافع عدالت و مخالف سرسخت ظلم میدانند و در برابر ضعیفآزاری، ضعیفکشی و قلدری، ابراز نفرت میکنند و با ناباوری به مرام و رفتارهای نیاکان بردهدار، قلدر، خشونتطلب، جنگطلب یا نژادپرست خود نگاه میکنند. بله، تمام اینها زیبا و نشانههایی از پیشرفت اخلاقی جامعهٔ بشریاند ولی آیا واقعاً ما تا آن اندازه که خودمان فکر میکنیم کمآزاریم و در حوزهٔ اختیارات و ارادهٔ شخصی خودمان، اخلاقمدارانه عمل میکنیم؟ اصولاً تصویر واقعی ما تا چه اندازه با تصویر ذهنیای که از خود داریم همخوانی دارد؟ واقعیت تلخ این است که میان تصویر ذهنی و بیرونی بشر امروز، گسلی پهن و ژرف وجود دارد و این فاصلهٔ بزرگ، از آنجا ناشی میشود که به علت زندگی مدرن، قسمت بزرگی از چرخهٔ بزرگ عرضه و تقاضا و در نتیجه، نتایج مستقیم و غیر مستقیم انتخابهای ما از دید ما پنهان میمانند. نتیجهٔ این رویکرد آن است که ما در دنیایی با ایدهآلها و شعارهای زیبایمان زندگی میکنیم اما به موازات آن، دنیایی دیگر را تغذیه و حمایت میکنیم که حاضر نیستیم حتی چند ساعت از عمرمان را در آنجا بگذرانیم یا حتی آن را ببینیم یا به آن فکر کنیم. قسمتی از این دنیای موازی، بر استثمار مردم فقیر در نقاط مختلف دنیا و قسمت حتی بزرگتر و وحشتناکتر آن روی تناقضات اخلاقی و رابطهٔ بیمارگونهٔ بشر امروز با سایر حیوانات و طبیعت بنا شده است. البته که هر کدام از این موضوعات، مثنوی هفتاد مناند ولی اجازه بدهید در این مقاله، به تناقضات آشکار زندگی روزمرهٔ ما در رابطه با حیوانات اشارهٔ کوتاهی بکنیم که البته مستقیم و غیر مستقیم، تاثیر بسزایی بر روی محیط زیست و در نتیجه، حقوق بشر هم دارند:
- ما از صلح میگوییم در حالی که با خرید گوشت، لبنیات و تخممرغی که هر روز مصرف میکنیم سالانه بدون احتساب ماهیها و حیوانات دریایی دیگر، خون ۷۷ میلیارد حیوان بیگناه را میریزیم و با احتساب ماهیها و حیوانات دریایی دیگر، تعداد قربانیان سر به فلک میگذارد در حالی که در شرایط امروزی، به کشتن حتی یکی از این حیوانات بیشمار هم نیاز نداریم.
- اگر یک پرندهٔ وحشی زخمی سر راهمان قرار بگیرد، سعی میکنیم «انسانیت» به خرج بدهیم و به او کمک کنیم ولی دو ساعت بعد پیکر زجر کشیدهٔ مرغی را میخوریم که به اندازهٔ همان پرندهٔ وحشی، پتانسیل عاطفی و فکری داشت و به همان اندازه میخواست زندگی کند ولی زندگیش از لحظهٔ بیرون آمدن از تخم تا لحظهای که سرش را بیرحمانه بریدند، یک تراژدی باور نکردنی از ظلم و خشونت بشر بود.
- برای پرندگان مهاجر غذا میبریم و اگر کسی آنها را به دام بیندازد، خشمگین میشویم ولی هیچ حسی در ما مانع از آن نمیشود که پیکر خونآلود یک بوقلمون را بخریم، بوقلمونی که مقرر بود با سرعت ۸۰ کیلومتر در ساعت در آسمان پرواز کند و با سرعت ۲۲ کیلومتر در ساعت بر روی زمین بدود ولی در زندانی به دنیا آمد که نه آسمانی داشت، نه سبزهزاری و نه حتی جایی برای پر و بال تکان دادنی...
- در منزل، مهدکودک و مدرسه به فرزندانمان میآموزیم که با حیوانات مهربان باشند، برای گاوها و گوسفندها و ماهیها و مرغها شعر و سرود میخوانیم و چهرهٔ شاد آنها را نقاشی میکنیم ولی سر ناهار و شام، تکههایی از پیکر همان حیوانات را جلوی فرزندانمان میگذاریم و حتی اصرار میکنیم که حتماً آن غذاها را بخورند و فراموش میکنیم به آنها بگوییم اینها تکههایی از پیکرهای کودکانیاند که در زندان به دنیا آمدند، از نعمت داشتن مادر محروم بودند، بازی و سرگرمیای نداشتند، چهرهشان هرگز به شادی آن نقاشیها نبود و در حالی که از ترس فلج شده بودند، سرشان را بریدند. یادمان میرود به آنها بگوییم کفش و کتشان که گاهی صورتک حیوانات شاد هم روی آنها نقاشی شده است، از پوست همان برهها و گوسالههای دوست داشتنیاند که آنها شبها عروسکشان را بغل و روزها کارتونهایشان را با لذت تماشا میکنند.
- ما از زیبایی میگوییم و تاکید میکنیم که برای زیبایی درونی، ارزش بسیاری قايلایم ولی اصرار داریم کیفها، چکمهها، کتها و پالتوهای چرم «اصل» بپوشیم بدون آنکه فکر کنیم بر آن گاو نگونبخت که با حلقهای دردناک در دماغ از این شهر تا آن شهر یا از این کشور به آن کشور کشیده شده است و بیرمق و زخمی به مقصد آخر رسیده است چه گذشته است تا پوستش کنده شود، بدون آنکه فکر کنیم آن کیف به اصطلاح «چرم مرغوب» از پوست یک نوزاد وحشتزده درست شده است یا یقهٔ آن پالتو یا گوشهٔ آن چکمه از پوست روباه، سمور یا خرگوشی است که تمام عمر سیاه و نکتبار خود را در گوشهٔ یک قفس در یک «مزرعهٔ پوست» گذرانده است یا از تن کایوتی کنده شده است که ساعتها و روزها در یک تلهٔ سیمی گرفتار بوده و درد کشیده است.
- ما در مورد آزادی شعر و داستان میخوانیم و بحث و مجادله و مبادله میکنیم و با کوچکترین عاملی که آن را محدود یا تهدید کند، به مخالفت بر میخیزیم. وقتی بنا به هر دلیلی آزادیهای اجتماعیمان محدود میشود یا حتی وقتی مجبوریم در خانه بمانیم، افسرده میشویم ولی نمیخواهیم به حیواناتی فکر کنیم که برای ارضای انتخابهای روزانهٔ ما، تمام عمرشان را در قفسها و اصطبلهای خفقانآور میگذرانند یا برای سرگرمی به باغوحشها، سیرکها یا آکواریومهایی میرویم که یک عمر آزادی و شادی حیوانات را قربانی چند ساعت سرگرمی انسانها کردهاند و حیوانات را از شدت کسالت و ملالت، به مرز جنون رساندهاند.
این تلخترین طنز زندگی امروز ماست که فکر میکنیم آزارمان به یک مورچه هم نمیرسد در حالی که در همین لحظه، گوسفندی که قرار است گوشتش سه روز دیگر از بشقابمان سر در بیاورد، در کشتارگاه میلرزد، در همین لحظه مرغی که قرار است هفتهٔ آینده ناگتش را در فلان رستوران زنجیرهای بخوریم از سوراخهای صندوقی در کشتارگاه با وحشت به سرنوشت خونین همنوعانش مینگرد، در همین لحظه به چشمهای گاوی که قرار است در کانادا، اروپا یا آمریکا از پوستش کیف مارک فلان درست کنند و ما دو ماه دیگر با کمال افتخار آن را بر شانهمان بیندازیم، فلفل مالیدهاند تا از شدت سوزش، چندهزار متر آخر را هم لنگان و نالان بپیماید تا به قربانگاه نهایی برسد، در همین لحظه بوقلمونی که قرار است شب شکرگزاری بخریم یا با گوشتش فلان خورش را درست کنیم شاهد شکستن گردن دوست و همسلولی بیمارش است، در همین لحظه نوک مرغی را که قرار است تخمش نیمروی روز سهشنبهمان بشود با تیغهٔ داغ میچینند، در همین لحظه بیضهها و دم بچهخوک پنج روزهای را که قرار است چهار ماه دیگر «بیکن» ما بشود، میبُرند...
نه ما نمیخواهیم در مورد این حقایق چیزی بدانیم و اگر کسی در مورد آنها صحبت کند، تیرهایمان را یکی یکی از چنته بیرون میکشیم و به سویش پرتاب میکنیم. ما دوست داریم با بهانههای مختلف، ندای وجدانمان را خاموش کنیم:
- دوست داریم فکر کنیم که این طبیعت است و فراموش کنیم که این جهنم، یک دنیای کاملاً مصنوعی و ساخت بشر است و اصولاً بردهداری و استثمار، مرام طبیعت نیست.
- دوست داریم خودمان را با حیوانات شکارچی مقایسه کنیم و فراموش کنیم که اولاً ما این حیوانات را شکار نمیکنیم و دوماً حیوانات درنده مثل ما حق انتخاب ندارند و برای بقا شکار میکنند.
- دوست داریم فکر کنیم همهٔ آدمها نمیتوانند گیاهخوار شوند چون شنیدهایم یک قبیله در صحرایی در فلان گوشهٔ دور افتادهٔ دنیا زندگی میکند که در فصل سرما، بدون دامداری در آن صحرا دوام نمیآورد و فراموش کنیم که خودمان در آن شرایط استثنایی زندگی نمیکنیم و در چهار فصل سال، فاصلهمان از انواع و اقسام میوهها و سبزیجات، دانهها، حبوبات، مغزها، روغنهای گیاهی، غلات و هزاران نوع محصول متنوع گیاهی به اندازهٔ فاصلهٔ منزلمان تا سوپرمارکت سر خیابان است.
- دوست داریم فکر کنیم بشر از زمانهای دور گوشت خورده است و فراموش کنیم که شرایط زندگی بشر تا چه اندازه فرق کرده است و از سوی دیگر، بشر از بدو پیدایش، کارهای زیاد دیگری را هم انجام داده است که اکنون با اکراه و افسوس به آنها نگاه میکند.
- دوست داریم به مطلقگرایی رو بیاوریم و فکر کنیم حتی با چشمپوشی از محصولات حیوانی هم کاملاً «بیآزار» نخواهیم بود و فراموش کنیم که «بیآزاری مطلق» یک توهم است و هدف از اخلاق، تلاش برای آزار کمتر است.
- دوست داریم پانصد میلیون گیاهخوار در هند را که نسل در نسل گوشت و تخممرغ نخوردهاند یا چندین فرد وگان سالم و خشنود در میان نزدیکان و دوستانمان را فراموش کنیم، آن همه مقالهٔ موضعگیری از سوی سازمانهای معتبر پژوهشی در تایید و تشویق تغذیهٔ گیاهی برای رسیدن به سلامت بیشتر و آن همه ورزشکار وگان مطرح در سطح بینالمللی را نادیده بگیریم و به جای توجه به توصیههای علمی برای داشتن بهترین برنامهٔ تغذیهٔ گیاهی، اظهارات دخترخالهٔ همسایهمان را که چند ماه گیاهخواری کرده و گمان کرده این تغذیه برایش کافی نیست، مرجع و منبع خودمان در مورد تغذیهٔ گیاهی قرار بدهیم.
- دوست داریم فکر کنیم که ما «آنقدرها» هم محصولات حیوانی مصرف نمیکنیم و «افراط و تفریط» در هر چیزی بد است و فراموش کنیم که برای عرضهٔ همان میزان محصولات حیوانی که به گمان خودمان زیاد نیست، چه شکنجهها و آزارهایی بر حیوانات تحمیل میشود و علاوه بر این، اگر قرار باشد آن قانون «نه افراط و نه تفریط» به راستی در مورد «همه چیز» صادق باشد، به چه دنیای سیاه و ترسناکی میرسیم و یادمان میرود از خودمان بپرسیم چه میزان از بردهداری، تجاوز و قتل «متعادل» محسوب میشود؟
- دوست داریم فکر کنیم در کشورهای پیشرفته قانون وجود دارد و وضعیت حیوانات نمیتواند آنقدرها بد باشد یا به خودمان دلداری بدهیم که ما فقط محصولات ارگانیک را میخریم ولی حاضر نیستیم حتی یکی از آن همه عکس و فیلم مستند را که هر روز از دامداریها و کشتارگاههای همین کشورهای پیشرفته منتشر میشوند نگاه کنیم.
- دوست داریم... دوست داریم فکر کنیم که نیازی به تغییر کردن نداریم. دیگراناند که باید تغییر کنند. دیگراناند که باید درست عمل کنند، دیگراناند که نباید این حیوانات را آزار بدهند. دیگراناند که باید بگذارند این حیوانات در طبیعت باشند و در نهایت با یک موسیقی ملایم آنها را متقاعد کنند که بیفتند و برای رضای شکم آدمها بمیرند.
در هیچ دورهای از تاریخ، حیوانات به اندازهٔ امروز توسط بشر استثمار نشدهاند. از طرف دیگر، در هیچ دورهای، مصرف محصولات حیوانی تا این اندازه به محیط زیست آسیب نزده است و اما مهمتر از همه، در هیچ دورهای از تاریخ، بشر به اندازهٔ امروز از مصرف محصولات حیوانی بینیاز نبوده است. خوراکیهای فراوان و بسیار متنوع گیاهی، گزینههای مناسب غیر حیوانی برای تولید پوشاک و وسایل، موادی که بدون آزمایش روی حیوانات تولید میشوند، متخصصان، پژوهشگران و مشاوران متعدد در زمینهٔ تغذیهٔ گیاهی، انواع مکمّلهای وگان... گوی و میدان، هر دو برای پایان دادن به بردهداری و استثمار حیوانات توسط بشر و گذر از این دنیای تاریک و متناقض به سوی دنیای مهربانتر و عادلانهتر، آمادهاند و با این حال، بهانههای ما بیشمارند. ما تیرهایمان را یکی یکی به سوی نقطههای نوری که به سویمان میآیند و مرتب بزرگتر و بیشتر میشوند، پرتاب میکنیم به این امید که آنها را از بین ببریم پیش از آنکه نتایج سیاه انتخابهای روزمرهٔ ما و نیاز به تغییر را به ما بنمایانند. ما نمیخواهیم تغییر کنیم با اینکه برای این تغییر حتی لازم نیست هیچ چیز مهم و باارزشی را فدا کنیم و حتی این تغییر میتواند تاثیرات مثبتی بر روی سلامت، زیبایی و طول عمر ما داشته باشد. با این حال، به تاریخ نگاه میکنیم و به خودمان میگوییم:
«اگر در فلان دوره زندگی میکردم حتماً با بردهداری مبارزه میکردم، حتماً طرف آن مظلومان را میگرفتم، حتماً از تجاوز به آن کودکان جلوگیری میکردم...»
بیایید با خودمان صادق باشیم. کسانی که در دورههای مختلف تاریخ با تبعیض، بیعدالتی، استثمار و خشونت مبارزه کردهاند نهتنها در سیستم، شرایط وعرف حاکم بر زمان و جامعهٔ خود حل نشدهاند بلکه حاضر بودهاند برای تغییر آن، از آزادی و جان خود مایه بگذارند. احترام به برخی اصول اخلاقی که در طول دههها و صدهها و هزارهها و در نتیجهٔ تلاشهای افراد آگاه و فداکار در زمانهای گذشته بر جامعهای که در آن زندگی میکنیم حاکم و تبدیل به عرف شدهاند و حتی در قوانین لحاظ شدهاند، نشانهٔ فضیلت زیاد ما نیست. اینها دستاوردهای نسلها و آدمهای دیگریاند که هزینهٔ آنها را پرداخت کردهاند. سوال این است که ما خودمان کدام لکههای تاریک را از صفحهٔ تاریخ بشری پاک میکنیم؟ ما بر کدام زخم دنیای کنونی مرهم می گذاریم؟ ما کدام قسمت از جادهٔ اخلاق را برای حال و آینده صاف میکنیم؟
اول نوامبر، روز جهانی «وگان» است. وگان یا هر اسم دیگر، عناوین یا برچسبها مهم نیستند. مهم این است که هر کدام از ما در عمل تا چه اندازه موافق یا مخالف بردهداری، استثمار و کشتاریم. لااقل در کشورهای پیشرفته، ما در دورهٔ کشورگشاییها، جنگهای تن به تن، خشونتها و غارتها زندگی نمیکنیم و شمشیر و چاقو نمیکشیم. دورهٔ ما، دورهٔ جنگ اقتصادی و اطلاعات است و اسکناسها و کارت اعتباری ما، اسلحهٔ ماست. به عنوان یک مصرف کننده، ما تصمیم گیرندهایم. لیست خرید روزانهٔ ما مشخص میکند در کدام طرف تاریخ ایستادهایم، طرف سیاهی که به گذشتهٔ استثمارگرانهٔ بشر نظر مساعد دارد یا طرف روشن پیش رو که میخواهد رنگ تناقض و بیعدالتی را از چهرهٔ بشر بزداید و حیوانات را از جهنمهای ساخت بشر نجات دهد. آیا برای برقراری عدالت، آرامش و صلح تلاش میکنیم یا برای ادامهٔ پایمال کردن آن؟ آیا بر آنایم که هنگام رفتن، دنیایی را تحویل بدهیم که لااقل ذرهای از دنیایی که تحویل گرفتیم بهتر باشد یا ترجیح میدهیم از روی راحتطلبی، این برهه را به درجازدنی شرمآور در تاریخ بشر تبدیل کنیم؟ همه چیز به این تصمیم ما باز میگردد.
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
چرا جای میگوها در بشقاب ما نیست؟
با اینکه تحقیقات بسیار نشان میدهند ماهیها هم مثل ما قابلیت درک درد و رنج و خوشی و غیره را دارند و حیواناتی با پتانسیل فکری و عاطفی بالا هستند، بیشتر مردم این حیوانات را در مرزهای همدردی خود نمیگنجانند. وقتی به حیوانات سختپوست، مانند میگوها و خرچنگها میرسیم، وضعیت حتی بدتر هم میشود: بیشتر مردم فکر میکنند این حیوانات هیچ حسی ندارند و رنج نمیکشند و حتی در برخی کشورها شاهمیگوها را زنده در آب جوش میاندازند و میپزند.
این در حالی است که این حیوانات، سیستم اعصاب مرکزی دارند و در موقع اضطراب، هورمونهایی مشابه هورمون آدرنالین در بدن ما ترشح میکنند. در مورد شاهمیگوهایی که در آب جوش انداخته میشوند، این کاملاً مشهود است و حیوانات نگونبخت، تمام آثار پیکار در برابر افتادن در آب جوش را به وضوح نشان میدهند، فقط نمیتوانند فریاد بکشند! ولی قضیه به اینجا هم ختم نمیشود: سیستم عصبی بسیاری از حیوانات، از جمله انسان، در زمان مواجهه با درد بسیار شدید، خود را تطبیق میدهد و خاموش میشود (حالت شوک). این یک قابلیت لوکس است که در سختپوستان وجود ندارد. این حیوانات هیچ وقت در حالت شوک قرار نمیگیرند بنابراین، در مقابله با درد خیلی زیاد مثل بریده شدن دم توسط کارد یا افتادن در آب جوش، تا آخرین لحظه، درد را دریافت میکنند و راهی برای گریز از آن ندارند.
خوشبختانه خوردن شاهمیگو و خرچنگ در فرهنگ ایرانیان چندان رایج نیست ولی میگوها از این بخت خوش در فرهنگ و آشپزخانهٔ ایرانی برخوردار نیستند. علاوه بر اینکه خوردن موجودات با مغز و سیستم عصبی، از نظر اخلاقی نادرست است، بد نیست به چند نکتهٔ دیگر هم توجه کنیم:
میگوی ارائه شده در بازار، یا از پرورشگاههای میگو میآید یا از دریا صید شده است.
اگر از پروشگاه میگو بیاید:
- در دریاها میگوها از انگلها و پوست مردهٔ حیوانات در کف دریا تغذیه میکنند ولی در پرورشگاههای میگو، به میگوها ماهی صید شده از دریا خورانده میشود. برای تولید ۱ کیلوگرم میگو، حدود ۳ کیلوگرم ماهی از دریا صید میشود و به میگوها خورانده میشود. به عبارت دیگر، خرید یک کیلوگرم میگو، معادل خرید سه کیلوگرم ماهی صید شده از دریاست. صید این ماهیها به نوبهٔ خود صدمات بسیاری به حیوانات دریایی دیگر میزند. این کار، نهتنها هدر دادن منابع و غذاست، بلکه اکوسیستم دریاها را دچار خطر میکند و باعث نابودی گونههای دریایی میشود.
- وضعیت این حیوانات در پرورشگاهها اسفبار است و میتوان آن را با وضعیت حیوانات پرورشی در دامداری صنعتی مقایسه کرد. پرورشگاهها واقعاً شلوغاند و حیوانات، زندگی طبیعی ندارند. آنها باید تمام عمر خود را در خورشی از مدفوع، آلودگی، آنتیبیوتیک و هورمون بگذرانند. برای افزایش زاد و ولد میگوها، با قطع یا له کردن چشمهای میگوهای ماده آنها را دچار اختلال هورمونی میکنند.
- فضولات این پرورشگاهها مانند فضولات پرورشگاههای ماهی، به محیط زیست و مخصوصاً دریاها آسیب میزند.
- میگوهای پرورشی معمولاً منبع آنتیبیوتیک و هورمونها هستند.
اگر از دریاها بیاید:
- ۲۸ درصد گونههای میگو در نتیجهٔ صید بیرویه در خطر انقراضاند.
- انواع روشهای صید ماهی و حیوانات دریایی دیگر، آسیبهای جبرانناپذیری به اکوسیستم دریاها میزنند. میگوها در کف دریا زندگی می کنند. برای شکار ماهیها و حیوانات دریایی دیگر که نزدیک کف دریا زندگی میکنند (مانند ماهی روغنی، روغنماهی کوچک، ماهی لیزابهسر، کفشکماهی، زبانگاوماهیان، ماهی مرکب، میگو و هشتپا) از تورهای کف دریا استفاده میشود. این تورهای کیسهمانند غولپیکر با وزنهها یا چرخهای خیلی سنگین روی کف دریا فرود میآیند و پهن میشوند. استفاده از تورهای کف دریا یا تورهایی که در عمق متوسط نصب میشوند، یکی از بدترین روشهای شکار مدرن ماهیهاست چون بدون در نظر گرفتن اینکه چه نوع صیدی مدّ نظر است هر حیوان، صخره و مرجان سر راه را گرفتار و نابود میکند. تورهای کف دریا تعادل اکوسیستم بستر دریا را هم به هم میزنند. به عبارت دیگر، مصرف میگو فقط به کشتن میگوها ختم نمیشود بلکه باعث نابودی حیوانات دریایی دیگر نیز میشود.
- بیشتر میگوهای صید شده از آبهایی میآیند که آلوده به مواد شیمیایی و فلزات سنگین و غیره هستند.
همچنین بد نیست بدانیم که میگو و بسیاری از انواع دیگر حیوانات دریایی، بمب کلسترولاند.ما در عصری زندگی میکنیم که تنوع بیسابقهٔ غذاهای گیاهی و آگاهی موجود در زمینهٔ تغذیهٔ گیاهی، ما را از خوردن حیوانات و حشرات بینیاز میکند. آنها را به حال خود بگذاریم. جای آنها در بشقاب ما نیست.
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
سویا و گیاهخواری
آیا مصرف سویا برای گیاهخواران ضروری است؟
درست است که سویا یک منبع پروتئینی گیاهی کامل است ولی تمام اسیدهای آمینهٔ مورد نیاز بدن را میتوان با مصرف ترکیبی از حبوبات دیگر، غلات و سبزیجات به دست آورد و هیچ ضرورتی برای مصرف سویا در یک تغذیهٔ گیاهی وجود ندارد. بد نیست بدانیم که بیشتر حبوبات از نظر پروتئینی بسیار نزدیک به سویا هستند.
در واقع، آنچه باعث رایج شدن سویا به عنوان قسمتی از غذای گیاهخواران شده است «ضرورت» آن نیست بلکه سابقه و تاریخچهٔ طولانیتر آن در تولید فرآوردههای جایگزین گوشت است. این در حالی است که غذاهای گیاهی که میتوانند نقش جایگزین گوشت را بازی کنند بسیار متنوعاند. برای نمونه با انواع حبوبات و سبزیجات یا ترکیب آنها میتوان بهترین برگرها و سسهای خوشمزهٔ جایگزین گوشت را درست کرد، با گلوتن (پروتئین سویا) میتوان سوسیس و کالباس گیاهی درست کرد و غیره....
برای آگاهی بیشتر در مورد تامین پروتئین در تغذیهٔ گیاهی به این صفحه مراجعه کنید.
آیا مصرف سویا باعث نابودی جنگلها نمیشود؟
امروزه بیشتر سویای مصرفی دنیا در آمریکای جنوبی کشت میشود و روز به روز بر تعداد مزارع بزرگ و یکدست سویا در این منطقه افزوده میشود. برای ایجاد این مزارع، جنگلهای بارانی از جمله قسمتهایی از آمازون را نابود میکنند. نابودی جنگلها نه تنها به محیط زیست آسیب جدی میزند بلکه باعث نابودی و رنج گونههای حیوانی و حتی مردم ساکن این مناطق میشود. هر سال ۱ تا ۲ میلیون هکتار از جنگلهای بارانی آمریکای جنوبی نابود میشوند: ۷۰ درصد این جنگلها نابود میشوند تا تبدیل به چراگاه دام شوند. دومین دلیل برای نابودی این جنگلها تبدیل آنها به کشتزار سویاست که ممکن است در نگاه اول انگشت اشاره را به سمت گیاهخواران بچرخاند ولی واقعیت دقیقاً عکس این است. ۸۰ درصد سویای کشت شده در دنیا به مصرف غذای دام و ۱۸ درصد به مصرف روغن سویا میرسد که در تولید سوخت ارگانیک، تولید رنگ، محصولات قنادی و روغن سرخ کردنی کاربرد دارد. در واقع، فقط ۲ درصد از سویای کشت شده به صورت شیر سویا، توفو و غیره به مصرف مستقیم انسانها میرسد. توجه کنید که دامداری مقدار زیادی از پروتئین مصرفی به صورت خوراک دام را هدر میدهد. برای نمونه، برای تولید یک کیلوگرم گوشت گاو، ۶٫۵ کیلوگرم غذا (غله و سویا) مصرف میشود (منبع). در حالی که اگر این غذاهای گیاهی به مصرف مستقیم انسانها میرسیدند برای تامین نیازهای جمعیت بشر نیاز به کشت این همه غله و سویا نبود و چه بسا لازم نبود این همه جنگل تبدیل به کشتزار شود یا سویای تغییر ژنتیکی داده شده کشت شود.
سویا و سلامتی
آیا سویا غذای سالمی است؟ آیا سویا نیروی مردانگی را کم میکند؟ در این صفحه به اطلاعات منتشر شده در مورد سویا پرداخته شده است.
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
سویا، مفید یا مضر؟
آیا مصرف سویا برای سلامتی خوب است؟ آیا مصرف سویا باعث کاهش نیروی جنسی در مردان میشود؟ آیا مصرف سویا باعث کمکاری تیروئید میشود؟ آیا مصرف سویا از سرطان جلوگیری میکند؟ آیا مصرف سویا برای کسانی که به سرطان سینه مبتلا هستند مفید است؟
در مورد سویا شایعات زیاد و حتی در بعضی موارد اطلاعات علمی ضد و نقیضی وجود دارد. این اطلاعات ضد و نقیض گاهی به خود سویا و گاهی به مواد افزودنی یا پروسهٔ تولید برخی از فرآوردههای سویا مربوط میشوند. در این مقاله به پارهای از اطلاعات علمی منتشر شده در مورد خود سویا اشاره میکنیم و سعی میکنیم با استفاده از اطلاعات موجود، به پاسخ برخی از پرسشهای متداول در مورد سویا برسیم.
سویا و سلامتی
سویا از هزاران سال پیش در کشورهای آسیایی به عنوان جایگزین گوشت مصرف شده است. لوبیای سویا شامل مقدار زیادی پروتئین است که تمام اسیدهای آمینه را با همان نسبت مورد نیاز بدن ما داراست. جایگزین کردن فرآوردههای گوشتی با فرآوردههای سویا مانند توفو، از یک سو باعث کاهش کلسترول و اسیدهای چرب اشباع شده که برای بدن زیانآورند میشود و از طرف دیگر، میزان اسیدهای چرب اشباع نشدهٔ ساده و مرکب را که برای بدن مفیدند افزایش میدهد. محصولات سویا مانند توفو و تمپه که فرآوری زیاد نمیشوند، معمولاً چربی بسیار کم و پروتئین و مواد معدنی زیادی دارند.
سویا و ایزوفلاونها
چیزی که باعث این همه بحث و شبهه در مورد سویا شده است، ایزوفلاونها هستند که به فراوانی در سویا موجودند. ایزوفلاونها، گروهی از فیتواستروژنها (استروژنهای گیاهی) هستند. فیتواستروژنها، به نوبهٔ خود گروهی از مواد شیمیایی گیاهی (فیتوکمیکالها) هستند که به طور طبیعی در گیاهان تولید میشوند و دارای نقشهای زیستشناختی از جمله حفاظت از گیاه در مقابل تنشها میباشند. فیتواستروژنها در مهرهداران پاسخهای زیستی ایجاد میکنند و با اتصال به گیرندههای استروژن، عملکرد استروژنهای درونزاد را تقلید یا تعدیل میکنند.
به عبارت دیگر، تمام مواد گیاهی شامل ایزوفلاونها هستند ولی مقدار آن در برخی مواد، از جمله سویا بسیار بیشتر است.
نکتهٔ جالب اینکه هم بیشتر خواص درمانی و هم بیشتر مضراتی که به سویا نسبت داده میشوند، مربوط به تاثیر همین ایزوفلاونها در بدن میشوند و نکتهٔ جالبتر آنکه، میزان تاثیرات مثبت و درمانی ایزوفلاونها در بدن در افراد مختلف متفاوت است و بستگی به باکتریهای موجود در رودهٔ شخص دارد. اگر این باکتریها بتوانند یکی از ایزوفلاونهای موجود در سویا به نام دایدزاین را به اکول (equol) که نوعی استروژن گیاهی متابولیزه شده است تبدیل کنند، ایزوفلاونها تاثیرات مثبت خود را در بدن نشان خواهند داد و به این ترتیب، سویا نقش درمانی و پیشگیرانهٔ خود را در مقابل برخی بیماریها نشان میدهد. پژوهشها نشان دادهاند که بدن مردم آسیایی و گیاهخواران بهتر از سایر مردم میتواند ایزوفلاونها را تبدیل به اکول کند ولی علت این امر هنوز کاملاً مشخص نیست. پژوهشگران حدس میزنند که این اختلاف، در نتیجهٔ مصرف محصولات سویا که از راه تخمیر به دست آمدهاند به وجود میآید و میزان مصرف سایر فرآوردههای سویا در این قضیه تاثیری ندارد (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳).
فعالیتهای استروژنی و ضد استروژنی ایزوفلاونها
به نظر میرسد ایزوفلاونهای سویا به دلیل شباهت ساختاری به 17-β-Estradiol که یکی از استروژنهای درونزاد است، فعالیتهای استروژنی یا شبههورمونی در بدن داشته باشند. استروژنها مولکولهای سیگنال دهندهاند که به گیرندههای استروژن (ER) در سلولها پیام میدهند. گیرندههای استروژن با DNA همکنش میکنند تا باعث فعل و انفعال در ژنهای پاسخ دهنده به استروژن شوند. گیرندههای استروژن در بافتهای زیادی از بدن مانند استخوانها، کبد، قلب و مغز موجودند. ایزوفلاونهای سویا بیشتر از آنکه به گیرندههای استروژن آلفا بچسبند، به گیرندههای استروژن بتا میچسبند و به این ترتیب باعث شبیهسازی عملکرد استروژن در بعضی از بافتها میشوند در حالی که از فعالیت استروژن در بافتهای دیگر جلوگیری میکنند. این مسئله، فیتواستروژنها را برای دانشمندان بسیار جالب میکند چون با فعالیتهای ضد هورمونی میتوانند خطر ابتلا به بیماریهای هورمونی مانند سرطان سینه، رحم و پروستات را کاهش دهند در حالی که اثرات استروژنی آنها در بافتهای دیگر میتواند به تراکم استخوان و بهبود پروفایلهای لیپید کمک کند. در حال حاضر تحقیقات زیادی در بارهٔ خواص استروژنی و ضد استروژنی ایزوفلاونهای سویا در جریاناند.
شکل زیر ساختار شیمیایی چند نوع استروژن درونزاد را نشان میدهد:
آیا مصرف ایزوفلاونها امن است؟
مصرف سویا به صورت روزمره سابقهای چندهزار ساله در برخی از جوامع آسیای شرقی دارد و تا کنون هیچ تاثیر بدی در این جوامع مشاهده نشده است (منبع). در برخی از جوامع آسیایی، مصرف متوسط ایزوفلاونها به ۶۵ میلیگرم در روز میرسد (منبع).
جدول زیر میزان ایزوفلاون موجود در برخی از فرآوردههای سویا را نشان میدهد (این ارقام تقریبی است و بسته به فرآیند تولید ممکن است از یک برند تا برند دیگر فرق کند):
با نگاهی به این جدول متوجه میشویم که مقدار مصرف روزانهٔ سویای یک شخص باید واقعاً بالا باشد تا ۶۵ میلیگرم ایزوفلاون به بدن برسد. بنابراین، مصرف متعادل روزانهٔ ایزوفلاونها به فرم فرآوردههای متعارف سویا کاملاً امن است. در مورد مصرف درازمدت مکّملهای ایزوفلاون با دوز بالا که از سویا استخراج میشوند، هنوز تحقیقات کافی انجام نشده است. البته یک پژوهش بر روی مردان و زنان سالمند نشان داد که مصرف روزانهٔ ۱۰۰ میلیگرم ایزوفلاون به مدت شش ماه هیچ مشکلی در بدن به وجود نمیآورد ولی هنوز تحقیقی که نتایج بلندمدتتر را مورد بررسی قرار داده باشد وجود ندارد (منبع). بنابراین، بهتر است در مصرف این مکّملها عجله نکنیم. همچنین، اگر از پودرهای پروتئین سویا به مدت طولانی استفاده میکنیم، باید نگاهی به میزان ایزوفلاون موجود در آنها بیندازیم. همانطور که در جدول مشاهده میکنید، میزان ایزوفلاون موجود در این پودرها میتواند بسیار متفاوت باشد.
آیا مصرف ایزوفلاونها برای کسانی که مبتلا به سرطان سینه بودهاند امن است؟
متاسفانه با توجه به اینکه تحقیقات کلینیکی کمی در این زمینه انجام شده است و بیشتر پژوهشها بر اساس آزمایشات روی حیوانات پایهگذاری شدهاند، در این مورد اطلاعات ضد و نقیضی وجود دارد. بعضی از محققان معتقدند که مصرف ایزوفلاونها خطر برگشت سرطان سینه را افزایش میدهد در حالی که برخی دیگر بر این باورند که مصرف ایزوفلاونها شانس بقای بیماران مبتلا به سرطان سینه را افزایش میدهد (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴ و منبع ۵ و منبع ۶) مثلاً برخی از تحقیقات کیلینیکی بسیار محدودی که در این زمینه انجام شدهاند به این نتیجه رسیدهاند که مصرف ۳۸ تا ۴۵ میلیگرم ایزوفلاون به صورت روزانه ممکن است تاثیرات استروژنی خفیفی در بافت سینهٔ انسان داشته باشد که به نفع بیماران نیست (منبع ۱ و منبع ۲) ولی تحقیقات دیگر، این نتایج را تایید نمیکنند مثلاً در یک پژوهش در شانگهای چین ۵۰۴۲ زن که قبلاً به سرطان سینه مبتلا بودند به مدت ۳٫۹ سال زیر نظر گرفته شدند. بر اساس نتایج این پژوهش، مصرف غذاهای سرشار از ایزوفلاون، خطر مرگ را ۲۹ درصد و خطر برگشت سرطان سینه را ۳۲ درصد کاهش داد (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴).
برخی از کارشناسان معتقدند با وجود اطلاعات موجود بهتر است زنانی که سابقهٔ سرطان سینه (مخصوصاً از نوع ER+) دارند مصرف فیتواستروژنها از جمله ایزوفلاونهای سویا را در تغذیهٔ خود بالاتر نبرند (منبع) ولی با این حال، هیچ مانعی برای مصرف متعادل سویا در این گروه وجود ندارد (منبع ۱ و منبع ۲).
آیا مصرف ایزوفلاونها نیروی جنسی مردان را کاهش میدهد؟
این ادعا که مصرف ایزوفلاونها (یا سویا) میتواند قدرت تناسلی مردان را کاهش دهد و باعث ناباروری یا کاهش نیروی جنسی آنها شود، بر اساس نتایج آزمایشات روی حیوانات استوارند (منبع). در انسانها مصرف ایزوفلاونها حتی به میزانی بالاتر از میزان مصرف در جوامع آسیایی تاثیری در میزان استروژن و تستوسترون یا کیفیت اسپرم ندارد و جای نگرانی در این مورد وجود ندارد (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴).
آیا مصرف ایزوفلاونها برعملکرد تیروئید تاثیر منفی میگذارد؟
بر اساس نتایج آزمایشات سلولی و آزمایشاتی که بر روی حیوانات انجام شدهاند، ایزوفلاونهای سویا از تولید یکی از آنزیمهای لازم برای سنتز هورمون در تیروئید جلوگیری میکنند و این میتواند عاملی برای کمکاری تیروئید باشد (منبع ۱ و منبع ۲) ولی تحقیقات کیلینیکی که بر روی انسانها انجام شدهاند نشان دادهاند که در صورت مصرف ید کافی، ایزوفلاونهای سویا باعث کمکاری تیروئید نمیشوند (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴).
این موضوع در تولید شیرهای خشک درست شده با پروتئین سویا نیز در نظر گرفته میشود. چون شیرهای خشک امروزی شامل مقدار کافی ید هستند، دلیلی برای نگرانی در مورد کمکاری تیروئید در نوزادانی که با شیرهای خشک درست شده از پروتئین سویا تغذیه میشوند وجود ندارد.
کلینیک مایو به کسانی که کمکاری تیروئید دارند و قرص مصرف میکنند، سفارش میکند که بین مصرف این قرصها و مصرف سویا حداقل چهار ساعت فاصله بیندازند.
آیا مصرف شیرهای خشک مخصوص نوزادان که با پروتئین سویا درست میشوند امن است؟
شیرهای خشک که از پروتئینِ استخراج شده از سویا درست میشوند پدیدهٔ جدیدی نیستند. این شیرها از اواسط ۱۹۶۰ میلادی در آمریکا و برخی کشورهای دیگر تولید شدهاند (منبع) و در حال حاضر ۲۵ درصد شیرهای خشک مخصوص نوزادان در آمریکا را تشکیل میدهند (منبع).
هم تحقیقات آکادمی پزشکی کودکان آمریکا و هم بازنگری تحقیقاتی که بین سالهای ۱۹۰۹ تا ۲۰۱۳ در این زمینه انجام شدهاند نشان دادهاند که هیچ نگرانی از بابت کامل بودن تغذیه، رشد جنسی، فعالیت تیروئید، سیستم ایمنی و رشد اعصاب در نوزادانی که با شیر خشک تهیه شده از پروتئین سویا تغذیه میشوند وجود ندارد.
با این حال باید به این نکته توجه کرد که این شیرهای خشک برای نوزادانی که زودتر از زمان مقرر، مثلاً در ماه ششم یا هفتم بارداری، به دنیا آمدهاند طراحی نشدهاند (منبع).
نقش ایزوفلاونها در پیشگیری از بیماریها
پیشگیری از سرطان سینه
نرخ ابتلا به سرطان سینه در جوامع آسیایی که میزان مصرف ایزوفلاون در آنها بالاست، بسیار کمتر از نرخ ابتلا به سرطان در کشورهای اروپایی، آمریکای شمالی، استرالیا و نیوزلند است که در آنها مصرف ایزوفلاونها بسیار پایین است (منبع) ولی ممکن است شرایط و استانداردهای زندگی هم در این آمار دخیل باشند. بر اساس اطلاعات جمعآوری شده از چندین تحقیق انجام شده در جوامع آسیایی با مصرف ایزوفلاون بالا (بیشتر از ۲۰ میلیگرم در روز) و مردم آسیایی ساکن آمریکا با مصرف ایزوفلاون پایین (کمتر از ۵ میلیگرم در روز)، مصرف بالاتر ایزفلاونها میتواند خطر ابتلا به سرطان سینه را ۲۹ درصد کاهش دهد (منبع). با این حال، این تاثیرات فقط زمانی دیده میشوند که ایزوفلاونها از زمان کودکی و نوجوانی مصرف شده باشند (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴). به عبارت دیگر، مصرف کوتاهمدت ایزوفلاونها به صورت سویا یا مکّمل، تاثیری در جلوگیری از سرطان سینه ندارد.
پیشگیری از سرطان مخاط رحم
برخی از پژوهشها از کاهش ۱۹ درصدی و حتی ۳۴ درصدی احتمال ابتلا به سرطان مخاط رحم در زنانی که بیشترین مصرف ایزوفلاونها نسبت به زنانی که کمترین مصرف ایزوفلاونها را دارند خبر میدهند (منبع ۱ و منبع ۲).
با این حال، تحقیقات مفصلی که نشان بدهند مصرف دورهای مکّملهای ایزوفلاون باعث پیشگیری از سرطان مخاط رحم میشود وجود ندارند.
پیشگیری از سرطان پروستات
نرخ ابتلا به سرطان پروستات در جوامع آسیایی مانند چین و ژاپن که به طور مداوم سویا و در نتیجه ایزوفلاونها را مصرف میکنند بسیار کمتر از کشورهای آمریکای شمالی، اروپای شمالی و غربی، استرالیا و نیوزلند است (منبع). همچنین تعدادی از مطالعات مشاهدهای نشان دادهاند که مصرف فرآوردههای سویا خطر ابتلا به سرطان پروستات را کاهش میدهد (منبع ۱ و منبع ۲).
در مورد اینکه آیا مصرف ایزوفلاونها میتواند از پیشرفت سرطان پروستات در افراد مبتلا به سرطان پروستات جلوگیری کند، اتفاق نظر وجود ندارد.
پیشگیری از پوکی استخوان
بعد از رسیدن به دورهٔ یائسگی احتمال ابتلا به پوکی استخوان در زنان افزایش مییابد که علت آن، کم شدن استروژن تولیدی در بدن است. آمار شکستگی باسن در زنان یائسه در جوامعی که به طور مرتب محصولات سویا مصرف میکنند کمتر است و به نظر میرسد که مصرف مداوم ایزوفلاونهای موجود در سویا در این مسئله نقش دارد (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴).
با این حال، در مورد اینکه آیا مصرف ایزوفلاونها به صورت دورهای میتواند تاثیرات مثبتی در افزایش تراکم استخوان داشته باشد، نظر واحدی وجود ندارد (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴ و منبع ۵ و منبع ۶) .
برخی از کارشناسان بر این باورند که تاثیر ایزوفلاونها در جلوگیری از پوکی استخوان بستگی به این دارد که آیا بدن شخص بتواند از دایدزین، اتول درست کند یا نه (منبع ۱ و منبع ۲ و منبع ۳ و منبع ۴ و منبع ۵).
ولی یک تحقیق که اخیراً بر نمونههای تصادفی انجام شد نشان داد که استفاده از مکّملهای ایزوفلاون در زنان یائسه میتواند جذب کلسیم را در بدن افزایش دهد حتی اگر بدن شخص قادر به تبدیل دایدزین به اتول نباشد.
کاهش سندرومهای یائسگی
بیشتر زنان میانسال از سندرومهای یائسگی از جمله گر گرفتگی رنج میبرند. در سالهای اخیر ترس از خطرات احتمالی هورموندرمانی باعث شده است که زنان بسیاری به مصرف فیتواستروژنها رو بیاورند. تحقیقات مختلف نشان دادهاند که مصرف محصولات سویا و ایزوفلاونها میتواند سندرومهای یائسگی را کاهش دهد (منبع). با این حال، توجه به این نکته هم لازم است که مکّملهای ایزوفلاون باید مدت طولانیتری مصرف شوند تا به حداکثر میزان تاثیرگذاری خود در کاهش سندرومهای یائسگی برسند و حتی در حالت ماکزیمم تاثیرگذاری، به اندازهٔ هورموندرمانی در مقابله با سندرومهای یائسگی موثر نیستند (منبع).
پیشگیری از بیماریهای قلبی-عروقی
گاهی در مورد نقش سویا در پیشگیری از بیماریهای قلبی-عروقی تبلیغ میشود ولی با توجه به اطلاعات موجود، لزوماً نمیتوان به چنین نتیجهای رسید. تا کنون چند پروژهٔ تحقیقاتی به نقش فرآوردههای سویا یا ایزوفلاونها در جلوگیری از بیماریهای قلبی-عروقی شامل بیماری سرخرگ کورونری، سکتهٔ مغزی و سکتهٔ قلبی پرداختهاند ولی به نتایج واحدی نرسیدهاند.
مثلاً نتایج یک تحقیق نشان دادند که خطر سکتهٔ مغزی و قلبی در زنان ژاپنی که بیشترین مصرف ایزوفلاونها را دارند نسبت به زنان ژاپنی که کمترین مصرف ایزوفلاونها را دارند به ترتیب ۶۵ و ۶۳ درصد کمتر است ولی در مردان چنین تاثیری دیده نشد یا یک تحقیق ۱۴٫۷ سالهٔ مشترک بین چین و سنگاپور هیچ رابطهای بین مصرف درازمدت فرآوردههای سویا، پروتئین سویا یا ایزوفلاونها با بیماریهای قلبی-عروقی نشان نداد.
مواد افزودنی یا جانبی بحثبرانگیز در برخی محصولات سویا
همهٔ انتقادات به سویا به خود سویا مربوط نمیشوند بلکه به برخی از مواد افزودنی یا نوع پردازش چند محصول مانند سویای بافتدار، سوسیس و کالباس سویا وارد میشوند. در اینجا به دو مادهٔ بحثبرانگیز در این مورد میپردازیم:
منوسدیم گلوتامات یا MSG
مخّمرها شامل پروتئینهایی هستند که اسید آمینهٔ L-Glutamic جزئی از ساختار آنهاست. این اسید آمینه تقریباً در همهٔ پروتئینها از جمله پروتئینهای موجود در بدن ما یا پروتئین شیر موجود است. وقتی این پروتئینها در تماس با اسید یا مواد قلیایی یا در نتیجهٔ تجزیه شدن هیدرولیزه میشوند، مقداری MSG آزاد میشود. MSG چه از مخّمرها آزاد شود یا منابع دیگر، مزهٔ خوشآیندی دارد و به همین دلیل به عنوان افزایش دهندهٔ طعم در تهیهٔ غذاها، سوپها یا سسهای مختلف مصرف میشود.
استفاده از مخّمرها و عصارهٔ مخّمرها در مواد غذایی ارگانیک مجاز است. به همین دلیل مواد ارگانیک هم میتوانند شامل مقداری MSG باشند ولی اضافه کردن MSG خالص به عنوان طعم دهنده به آنها ممنوع است.
MSG اساساً در همه جای دنیا و از جمله توسط سازمان غذا و داروی آمریکا جزو مواد امن دستهبندی شده است که در بیشتر مردم هیچ عارضهای ایجاد نمیکند و اگر هم بکند، معمولاً آنقدر خفیف است که نیاز به رسیدگی ندارد. با این حال، چون تعداد کمی از افراد به MSG (یا به عبارت دقیقتر نوع D از MSG که از هیدرولیزه شدن پروتئینها حاصل میشود) حساسیت دارند، تولید کنندگان مواد غذایی موظفاند وجود این ماده را در برچسب کالا اعلام کنند (منبع). MSG با E621 روی برچسب کالاها مشخص میشود.
سویای بافتدار به دلیل نوع پروسه، شامل MSG است. همچنین، سس سویا به صورت طبیعی مقداری MSG دارد. علاوه بر این، ممکن استMSG به عنوان طعم دهنده به برخی از فرآوردههای پردازش شدهٔ غیر ارگانیک مانند سوسیس سویا اضافه شود. حساسیت به این ماده میتواند باعث مشکلات معده، اسهال، استفراغ، سردرد، مشکلات تنفسی و حتی علایم شدیدتر مانند فلجی موضعی، ترس و آشوب و اختلالات عصبی شود. کسانی که بعد از خوردن غذاهای چینی یا سویای بافتدار یا هر غذای دیگری که شامل این ماده است، دچاراین علایم میشوند باید از مصرف سس سویا و سویای بافتدارخودداری کنند. مصرف سایر فرآوردههای سویا مانند توفو یا تمپه یا میسو یا لوبیای سویا در این افراد بلامانع است.
بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که صرفنظر از داشتن یا نداشتن آلرژی به این طعم دهنده، تحقیقات در سالهای اخیر نشان دادهاند مصرف بیرویهٔ منوسدیم گلوتامات میتواند احتمال چاقی را افزایش دهد (منبع).
هگزان
آرد سویا که از آن سویای بافتدار درست میکنند، محصول جانبی روغن سویاست. به عبارت دیگر، ابتدا روغن سویا را استخراج میکنند و سپس از قسمتهای باقیماندهٔ سویا آرد سویا، سویای بافتدار و برگر سویا درست میکنند. برای استخراج روغن سویا دو روش وجود دارد:
- روش مکانیکی: در این روش، لوبیاهای سویا را میخیسانند و با فشار مکانیکی، روغن را از آنها خارج میکنند. از این روش در تولید روغن ارگانیک استفاده میشود ولی برخی از تولید کنندگان روغنهای غیر ارگانیک هم از این روش استفاده میکنند.
- با استفاده از هگزان: هگزان یک حلال فرّار قوی است که در استخراج روغنهای گیاهی مورد استفاده قرار میگیرد.
این دو روش در تهیهٔ روغنهای گیاهی دیگر از جمله روغن زیتون یا روغن مغزها نیز استفاده میشوند.
آیا مصرف فرآوردهای که در فرآیند تولید آن از هگزان استفاده شده است، امن است؟
هگزان یک آلوده کنندهٔ هواست و تنفس آن به مدت طولانی و مزمن میتواند منجر به مشکلات جسمی و حتی مشکلات جسمی جدی شود. از این رو میتواند برای کارگرانی که در کارخانهجات تولید روغن کار میکنند و مرتب آن را تنفس میکنند مشکلساز شود ولی استفاده از آن به عنوان حلال برای استخراج روغنهای گیاهی از طرف سازمان غذای آمریکا و سایر سازمانهای ناظر بر استانداردهای تغذیهای مجاز شناخته شده است. تولید کنندگان روغنهای گیاهی که از هگزان برای استخراج روغن استفاده میکنند، ادعا میکنند که چون از هگزان فقط در مراحل اول استخراج روغن استفاده میشود، تا پایان پروسه ردّی از آن در محصول باقی نمیماند ولی برخی از تحقیقات نشان میدهند که تعدادی از روغنهای غیر ارگانیک مقدار بسیار جزئی هگزان دارند. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا خوردن این مقدار بسیار جزئی هگزان میتواند برای مصرف کنندگان خطرناک باشد؟ بر اساس اطلاعات منتشر شده توسط سازمانهای تحقیقاتی که میزان هگزان را در روغنهای گیاهی اندازهگیری کردهاند و همچنین، سقف مجاز اعلام شده از طرف آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا برای مصرف هگزان به صورت خوراکی، یک شخص ۱۰۰ کیلوگرمی باید در روز ۴۰ گالون روغن گیاهی حاوی هگزان بخورد تا میزان هگزان وارد شده به بدنش از سقف مجاز روزانه بگذرد. این موضوع دربارهٔ سویای بافتدار و برگر سویا نیز صادق است. حتی اگر این محصولات ردّ پایی از هگزان در خود داشته باشند این مقدار آنقدر جزئی است که نمیتواند خطری برای سلامتی مصرف کننده ایجاد کند.
با این حال اگر کسی نسبت به خوردن محصولاتی که ممکن است ردّ پایی از هگزان داشته باشند احساس بدی دارد، بهتر است از روغنهای گیاهی و محصولات سویای کاملاً ارگانیک استفاده کند. استفاده از هگزان در فرآیند تولید محصولات ارگانیک مجاز نیست. (منبع)
خلاصه
سویا نه آن گونه که عدهای فکر میکنند غذایی مضراست و نه آن گونه که عدهای دیگر فکر میکنند ابرغذایی معجزهگر، نه باعث ناتوانی جنسی و آویزان شدن سینههای مردان میشود و نه با مصرف یک ماههٔ آن میتوان جلوی پوکی استخوان را گرفت، نه باعث کمکاری تیروئید میشود و نه باعث سرطان میشود...
سویا از دستهٔ حبوبات و یکی از منابع خوب پروتئین و برخی مواد معدنی است و میتواند به تنهایی تمام اسیدهای آمینهٔ مورد نیاز بدن را پوشش دهد، چربی بسیار کمی دارد و کلسترول آن صفر است. از این رو اگر به جای گوشت مصرف شود میتواند با پایین آوردن اسیدهای چرب اشباع شده در بدن و کلسترول باعث سلامتی بیشتر شود. همچنین، ایزوفلاونهای موجود در سویا میتوانند نقش مثبتی در پیشگیری از برخی بیماریها یا درمان آنها داشته باشند. برخی از این تاثیرات مثبت فقط زمانی خودشان را نشان میدهند که سویا از زمان کودکی و به صورت درازمدت مصرف شده باشد. همچنین، بعضی از تاثیرات مثبت سویا بستگی به وجود باکتریهای خاص در رودهٔ شخص دارد. تعدادی از ویژگیهای منفی که به سویا نسبت داده میشوند نتیجهٔ تکرار شایعاتاند و تعدادی دیگر، نتیجهٔ آزمایش روی حیواناتاند که تحقیقات کلینیکی در انسانها آنها را تایید نمیکنند. توجه کنید که گونههای مختلف نسبت به غذاهای مختلف واکنشهای مختلف نشان میدهند. بسیاری از غذاهایی که برای ما بسیار سالماند میتوانند باعث بیماری یا حتی مرگ گونههای دیگر شوند مثلاً لیمو ترش که برای ما غذایی بسیار سالم است، برای بسیاری از گونهها سمّی کشنده محسوب میشود. بنابراین، تاثیر یک غذا بر بدن موشها یا حیوانات دیگر ملاک درستی برای سنجش آن در مورد انسانها نیست و برای تشخیص خواص یک مادهٔ غذایی لازم است تحقیقات کلینیکی گسترده روی انسانها انجام شود. با توجه به اطلاعات کلینیکی موجود تا این لحظه جایی برای نگرانی در مورد مصرف متعادل سویا (تا چند بار در هفته) وجود ندارد. مکمّلهای ایزوفلاون گرفته شده از سویا هنوز جای تحقیق و بررسی دارند و نباید در مصرف آنها عجله یا زیادهروی کرد.
معمولاً از سویای تغییر ژنتیکی داده نشده برای مصرف انسانی استفاده میشود. اگر میخواهید به بدن خود و محیط زیست لطف بیشتری کنید سعی کنید بیشتر محصولات ارگانیک سویا را بخرید. علاوه بر این، محصولات سنّتی سویا مانند توفو، تمپه و شیر سویا سالمتر از محصولات مدرن مانند سوسیس، کالباس و سویای بافتدار هستند.
سویا و گیاهخواری
آیا گیاهخواران باید حتماً سویا بخورند؟ آیا کشت سویا به محیط زیست آسیب نمیزند؟ در این صفحه به این سوالات پرداخته شده است.