کارگران دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها، عاملان خشونت یا قربانیان نظام حیوان‌داری-حیوان‌خواری؟

worker 3

در بعضی از کشورهای دنیا از جمله ایران، هنوز هیچ قانونی در دفاع از حقوق حیوانات، از جمله حیوانات پرورشی وجود ندارد اما در کشورهای پیشرفتهٔ دنیا قوانینی در این زمینه وجود دارند، قوانینی که در وهلهٔ اول به شدت ناقص و ناکافی‌اند و در وهلهٔ دوم نظارت کافی بر اجرای آنها وجود ندارد. به همین دلیل است که در کشورهای پیشرفته تقریباً هر وقت پای فعالان حقوق حیوانات به دامداری یا کشتارگاهی باز می‌شود، فیلم‌ها و تصاویری که به صورت مخفیانه ضبط می‌شوند منجر به باز شدن پروندهٔ قضایی برای دامداری یا کشتارگاه می‌شوند. به عبارت ساده‌تر، همین قوانین به شدت ناقص و ناکافی هم در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها درست اجرا نمی‌شوند. مسلماً در کشورهای در حال توسعه و عقب افتاده حتی با انتشار این فیلم‌ها آب از آب تکان نمی‌خورد چون همانطور که قبلاً گفته شد اصولاً در این زمینه قانونی وجود ندارد و حتی خشن‌ترین و غیر انسانی‌ترین رفتارها نسبت به حیوانات جرم محسوب نمی‌شود ولی اجازه دهید به همان کشورهایی که قوانینی در این زمینه دارند برگردیم:

عدم رعایت قوانین در این کشورها، بعضاً به عدم رعایت استانداردهای نگهداری حیوانات مربوط می‌شوند مانند آلودگی بیش از حد در دامداری یا کشتارگاه، عدم گیج کردن درست حیوانات قبل از ذبح در کشتارگاه‌ها، ازدحام جمعیت حیوانات ورای مرزهای قانونی در دامداری‌ها و غیره... و صد البته قسمتی از این قانون‌شکنی‌ها به نوع رفتار کارگرها با حیوانات در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها باز می‌گردد...

همهٔ ما هر از چند گاهی شاهد تصاویری از رفتارهای خشونت‌آمیز این کارگرها با حیوانات در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها هستیم، تصاویری که نفرت ما را نسبت به این انسان‌ها تحریک می‌کنند ولی اجازه دهید برای چند دقیقه بر قسمت دیگری از این تصویر تمرکز کنیم، قسمتی که به ندرت به آن فکر می‌کنیم. بگذارید برای چند دقیقه هم که شده از زاویهٔ دید یک کارگر دامداری یا کشتارگاه به قضیه نگاه کنیم:

 

چه کسانی در دامداری‌ها یا کشتارگاه‌ها کار می‌کنند؟

worker6

گروه بزرگی از کسانی که در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها کار می‌کنند، این شغل را انتخاب کرده‌اند چون فکر می‌کنند چارهٔ دیگری ندارند. بیشتر این کارگران، از طبقهٔ کم‌درآمد جامعه می‌آیند، تحصیلات پایینی دارند، تخصص کاری و در نتیجه، شانس زیادی برای پیدا کردن شغل‌هایی که خواهان زیادی دارند ندارند. در نتیجه مجبورند به شغل‌هایی رو بیاورند که متقاضی کمی دارند و در واقع، عموم مردم از انجام آنها سر باز می‌زنند.

علاوه بر این، در کشورهای پیشرفته گروه بزرگی از کارگران را مهاجران تشکیل می‌دهند، مهاجرانی که به علت غیر قانونی بودن اقامتشان، عدم آشنایی با زبان کشور میزبان یا عدم داشتن تخصص کاری خاص مجبور به انجام شغل‌های نامحبوب‌اند مثلاً در ایالات متحدهٔ آمریکا شصت درصد کارگران دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها را مهاجران (اکثراً مکزیکی) تشکیل می‌دهند و ۴۸ درصد آنها مجوز کار در آمریکا را ندارند و به صورت غیر قانونی در این دامداری‌ها یا کشتارگاه‌ها کار می‌کنند.

worker 12

گروه کوچک‌تری از کارگران هم وجود دارند که واقعاً از کار در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها لذت می‌برند. این‌ها معمولاً افرادی هستند که از کودکی مورد ظلم قرار گرفته‌اند و به رفتارهای دگرآزارانه رو آورده‌اند و چون به علت موقعیت پایین اجتماعی، شانس زیادی برای نشان دادن این رفتارهای سادیستی بر روی انسان‌ها ندارند، فرصت کار در دامداری‌ها یا کشتارگاه‌ها را برای خالی کردن عقده‌ها و تخیلات جنایتکارانهٔ خود غنیمت می‌شمارند و به راستی کدام قربانی بی‌دفاع‌تر و بی‌زبان‌تر از حیوانات است؟ نگاهی به متن‌های تعدادی از این افراد که هر از چند گاهی از فرط شعف و ارضای روحی و نیاز برای انتقال تجربه‌های سادیستی‌شان در جایی منتشر می‌کنند، خبر از اتفاقات ناگواری در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها می‌دهند که ورای تصور ذهن یک انسان عادی است.

 

شرایط کار در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها چگونه است؟

worker 13

کار در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روانی فوق‌العاده طاقت‌فرساست:

۱- بیشتر کارگران استخدام رسمی نیستند و هر لحظه ممکن است اخراج شوند. تعدادی از آنها حتی به صورت غیر قانونی کار می‌کنند یا حتی به صورت غیر قانونی در کشور به سر می‌برند. به همین دلیل معمولاً دربارهٔ شرایط سخت کار، حوادث یا آسیب‌دیدگی‌هایشان گزارش یا شکایت نمی‌کنند و به شدت استثمار می‌شوند.

۲- آنها هر روز مواد سمّی استشمام می‌کنند، از آمونیاک گرفته تا سولفید هیدروژن و صد البته صدها نوع باکتری‌هوازی که محیط دامداری و کشتارگاه آکنده از آنهاست. بیشتر کارگران دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها مشکلات دستگاه تنفسی دارند.

۳- به علت نوع کار، بلند کردن و انتقال بار سنگین و انجام حرکت‌های تکراری در تمام روز احتمال آسیب دیدگی‌ و جراحت درازمدت و حتی مادام‌العمر در دست‌ها، شانه‌ها و کمر در آنها بسیار بالاست. تعدادی از این کارگرها حتی برای همیشه فلج می‌شوند. همچنین، آمار جراحت با دستگاه‌های مورد استفاده بسیار بالاست. علاوه بر این، این افراد در نتیجهٔ تماس با گوشت حیوانات بیمار به شدت در معرض بیماری‌های مختلف‌اند. این در حالی است که بیشتر آنها بیمهٔ درمانی یا تامین اجتماعی هم ندارند. این شرایط سخت و طاقت‌فرسا نه‌تنها سبب نمی‌شود که دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها ساعات کاری کوتاه‌تری داشته باشند بلکه کارفرمایان ساعات کاری بسیار نامنصفانه‌ای را به این افراد تحمیل می‌کنند. این کارگران باید تا ده ساعت در روز یا شب کار ‌کنند... بدیهی است که هر چقدر ساعات کاری طولانی‌تر می‌شود احتمال خطا و آسیب دیدگی و همچنین، عدم انجام درست کار و آسیب به حیوانات بیشتر می‌شود.

۴- با وجود سختی زیاد کار، درآمد کارگران دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها بسیار پایین است. آنها معمولاً روی خط فقر زندگی می‌کنند و در تامین زندگی مناسب برای خود و خانواده‌شان مشکلات زیادی دارند.

۵-هدف صاحبان دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها به حداقل رساندن هزینه‌هاست نه تامین رفاه حال حیوانات. طبیعی است که آنها سعی می‌کنند کارها را با کم‌ترین نیروی انسانی ممکن انجام دهند. در چنین شرایطی، برای نمونه کارگر گاوداری وقت ندارد آن گوساله را که تازه از مادرش جدا کرده است به طور مناسب و با ناز و نوازش به سلول انفرادی‌اش ببرد. او باید درعرض چند ساعت ده‌ها گوساله را از مادرانشان جدا و جابجا کند و به خشونت، هل دادن، انداختن و لگد زدن متوسل می‌شود چون مقاومت گاو مادر و گوساله از نظر او یک عامل باز دارنده برای انجام کارش در زمان تعیین شده و احتمالاً از دست دادن شغل است. از نظر او، حیوانات با مقاومتشان در برابر جدا شدن از مادر یا فرزند یا جابجایی یا خوردن غذا یا بسته شدن به دستگاه شیردوشی و غیره عوامل تهدید کننده و باز دارنده‌اند که او باید برای انجام وظایف محول شده بر آنها چیره شود. به عنوان نمونه‌ای دیگر، کارگر کشتارگاه وقت ندارد بعد از وارد کردن ضربهٔ گیج کننده بر سر هر حیوان از درستی انجام آن اطمینان حاصل کند و بدون چک کردن، حیوانات را به مرحلهٔ بعدی یعنی بریدن سر می‌فرستد چون باید درعرض چند ساعت صدها حیوان را گیج کند، کاری که اگر قرار بود طبق اصول و قوانین انجام شود باید توسط چهار کارگر انجام می‌شد نه یک کارگر. در نتیجه، تعدادی از حیوانات، بدون گیجی ذبح می‌شوند و درد خیلی بیشتری می‌کشند. مسلماً حیواناتی که در ساعات آخر کاری او ذبح می‌شوند بدشانس‌ترند چون با گذشت هر ساعت کاری او خسته‌تر و خسته‌تر می‌شود و تمرکز پایین‌تری دارد. این باعث می‌شود که او مثلاً نتواند ضربهٔ گیج کننده را به نقطهٔ درستی از سر وارد کند. علاوه بر این، با گذشت هر ساعت، آستانهٔ صبر و تحمل او پایین‌تر می‌آید و احتمال سر زدن رفتارهای خشونت‌آمیز از او افزایش پیدا می‌کند.

 

 

خلاصهٔ دلایلی که سبب می‌شوند کارگران در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها به عوامل خشونت در برابر حیوانات تبدیل شوند:

۱- ذات خشونت‌آمیز پرورش و کشتار حیوانات: نظام پرورش حیوانات روی برده‌داری و خشونت بنا شده است مثلاً در بسیاری از دامداری‌های دنیا نوزادان یا کودکان را بدون بی‌حسی اخته یا قطع عضو می‌کنند یا جوجه‌های نر یک روزه را می‌کشند یا به حیوانات داغ می‌زنند. برای نمونه‌ای دیگر، ذبح حیوانات را در نظر بگیرید: چگونه می‌توان حیوانی را که در برابر مرگ مقاومت می‌کند بدون درد و ترس کشت؟ این‌ها همه وظایفی هستند که دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها بر عهدهٔ کارگران می‌گذارند و کاملاً قانونی هستند و کارگر قدرت تصمیم‌گیری در این زمینه ندارد. به عبارت ساده‌تر این‌ها جنایات قانونی صنعت دامداری‌اند. علاوه بر این، برای صاحبان دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها حیوانات وسایلی بیش برای کسب درآمد نیستند. اگر آنها می‌توانستند به حیوانات به عنوان موجوداتی با پتانسیل درک لذت و درد و رنج و عاطفه و ترس نگاه کنند هرگز دامداری یا کشتارگاهی تاسیس نمی‌کردند. بدیهی است که دقیقاً همین نگاه به کارگران القا می‌شود. مهم این است که کارگران پروسه‌ها را با سرعت انجام بدهند و سودآفرینی کنند. سرنوشت یا درد یک حیوان مهم نیست.

worker 7

۲- شرایط کار در دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها: کار فیزیکی طاقت‌فرسا، ساعات کاری طولانی، فشار زمانی، فشارهای مالی، ترس از اخراج شدن، آسیب‌های محل کار همه و همه دست به دست هم می‌دهند تا کارگران خطاهای غیر عمد بیشتری مرتکب شوند و یا کاملاً ارادی شروع به انتقام از حیوانات کنند. آنها فشارهایی را که از بالا می‌گیرند به موجوداتی بی‌دفاع‌تر از خودشان تحمیل می‌کنند.

۳- عدم داشتن موقعیت اجتماعی مناسب، تاریخچهٔ بد، ابتلا به عقده‌های روانی که از زمان کودکی و در نتیجهٔ عدم دریافت توجه و محبت کافی شکل گرفته‌اند و در بدترین حالت به رفتارهای سادیستی تبدیل شده‌اند.

۴- داشتن قدرت محض بر روی قربانیان: تحقیقات روانشناسی نشان می‌دهند که بیشتر مردم (بله حتی مردم سالم) به محض قرار گرفتن در قدرت محض و فراهم شدن امکان آزار دیگران بدون پی‌گرد و پی‌آمدهای شخصی، کم و بیش رفتارهای دگرآزارانه از خود نشان می‌دهند. هر از چند گاهی نمونه‌هایی از این نوع رفتارها در خانه‌های سالمندان، مراکز نگهداری معلولین، مهدکودک‌ها، زندان‌ها، یتیم‌خانه‌ها و خلاصه جاهایی که کارکنان بر افراد دیگر چیرگی محض دارند رو می‌شود. حیوانات وکیل یا صدایی ندارند، نمی‌توانند توضیح بدهند برایشان چه اتفاقی افتاده است و برای یک مدیر دامداری فقط آمار مهم است. او می داند که امروز بیست مرغ را سر به نیست کرده‌اند. اینکه دو مورد از این مرغ‌ها توسط کارگران له شده‌اند اهمیتی ندارد حتی اگر ثابت شود. این‌ها تلفات از پیش محاسبه شده‌اند. تمام این‌ها سبب می‌شوند که حیوانات به «کیسه بوکس» برای تخلیهٔ عقده‌های برخی از کارکنان تبدیل شوند.

worker 16

 

سخن آخر:

بیشتر کارگران دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها، خود قربانی این سیستم‌اند و معمولاً در نتیجهٔ شرایط دشوار کاری، فشار فیزیکی، روانی و مالی به عاملان ظلم بیشتردر برابر حیوانات تبدیل می‌شوند ولی آنها دلایل اصلی این ظلم نیستند.

برای آنکه وضعیت را کاملاً درک کنیم اجازه دهید به یک مثال متوسل شویم:

شخصی سازمانی برای قتل راه‌اندازی می‌کند و تعدادی نوچه را اجیر می‌کند. تعدادی از نوچه‌ها مردم را می‌کُشند چون از کشتن لذت می‌برند ولی تعداد زیادی از آنها این کار را قبول می‌کنند چون فکر می‌کنند ناچارند این کار را انجام دهند و راه دیگری برای امرار معاش نمی‌بینند. افراد پولداری که می‌خواهند از شر کسی خلاص شوند با این سازمان تماس می‌گیرند و قتل یک نفر را سفارش می‌دهند. رئیس سازمان، کار را به نوچه‌ها می‌سپارد تا قسمت کثیف کار را انجام دهند. بیشتر پول را رئیس سازمان دریافت می‌کند و برای خودش در جامعه نام و آبرویی می‌خرد اما نوچه‌ها همیشه فقیر می‌مانند و افراد پولداری که سفارش قتل را می‌دهند به آنها نگاهی حقارت‌آمیز می‌کنند و می‌گویند «حالم را به هم می‌زنند این وحشی‌ها»... مسلماً جنایات این افراد توجیه‌پذیر نیست ولی اجازه بدهید روراست باشیم: اگر گوشت و محصولات حیوانی دیگر می‌خورید یا می‌پوشید، همان افراد پولداری هستید که نمی خواهند دست خودشان را به خون آلوده کنند و قسمت کثیف کار را به نوچه‌های آن سازمان واگذار می‌کنند. فراموش نکنیم: حیوانات می‌خواهند آزاد باشند، آنها می‌ترسند، نمی خواهند بمیرند و با پنبه و ناز و نوازش هم نمی‌توان کسی را کشت یا از فرزند یا مادرش جدا کرد. پس شایسته است اول یک سوزن به خودمان بزنیم و بعد یک جوال‌دوز به دیگران... شما سفارش دهندگان برده‌داری و کشتارید. اگر سفارش دهنده‌ای وجود نداشته باشد برده‌داری و استثمار و قتلی نخواهد بود.

بله، ما می‌توانیم از خودمان بپرسیم: «چه جور آدمی می‌تواند در دامداری یا کشتارگاه کار کند؟» یا «این افراد چطور دلشان می‌آید موجودات بیچاره را اذیت کنند یا بکشند» ولی سوال اصلی‌تر آن است که «چه جور آدمی سفارش این کارهای کثیف را می‌دهد و نه‌تنها چنین سرنوشت تلخی را برای حیوانات رقم می‌زند بلکه به گروهی از افراد جامعه شغلی را تحمیل می‌کند که اصولاً در شان و منزلت یک انسان نیست؟»

اگر هنوز هم محصولات حیوانی مصرف می‌کنید لازم است این واقعیت محض را ببینید: کارگران دامداری‌ها، فقط عامل‌اند، شما اما «آمر» هستید، آنها فرمانبردارند و شما فرمانده... مسئولیت این جنایات در وهلهٔ اول بر شانه‌های شما و در وهلهٔ دوم بر شانه‌های صاحبان دامداری‌ها و کشتارگاه‌ها و لابی‌ها و سیاستمداران پشتیبان آنهاست. کارگران، آخرین حلقهٔ این زنجیرند که اگر چه می‌توانند این سیستم ظلم را ظالمانه‌تر کنند ولی حتی در انسانی‌ترین حالت نمی‌توانند آن را به سیستمی عادلانه و مهربان تبدیل کنند چون اصولاً برده‌داری، استثمار و کشتار نمی‌تواند بر پایهٔ عدالت و مهربانی بنا شود. مسئولیت خودتان را به عنوان مصرف کننده و تنها کسی که می‌تواند به این ظلم، خشونت، استثمار و برده‌داری پایان دهد جدی بگیرید. به خرید و در نتیجه، سفارش این محصولات پایان دهید تا بساط این ظلم برچیده شود. فردا دیر است. امروز شروع کنید. یک ساعت دیگر دیر است. همین الان شروع کنید. همین الان هم دیر است. نگذارید دیرتر شود.

worker 4