- توضیحات
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
چگونه اطلاعاتمان در مورد وگانیسم را با اطرافیانمان در میان بگذاریم؟
وگان شدن و وگان بودن، ما را با چالشهایی روبرو میکند که با کمی همت میتوان بر همهٔ آنها غلبه کرد اما سختترین قسمت وگان بودن، نه پیدا کردن کفش زمستانی یا مهمانی مناسب بدون استفاده از چرم و پشم است، نه چشمپوشی از پنیر لبنی و کباب کوبیدهٔ دور همی فامیل، نه خرید روزانه، نه آشپزی و نه پذیرایی از مهمانان. سختترین قسمت وگان بودن این است که به سطحی از آگاهی رسیدهاید که دیگر نمیتوانید ظلم و خشونت را برتابید ولی دوستان و اطرافیان و چه بسا عزیزانتان که از رگ گردن به شما نزدیکترند، حاضر نیستند این وقایع را ببینند و تغییر کنند. هر چقدر آگاهی شما از آنچه در دامداریها، آزمایشگاهها، پرورشگاهها و صیدگاههای ماهی، مزارع پوست و غیره میگذرد بیشتر باشد، تحمل این واقعیت که اطرافیان و عزیزانتان، آمر و بانی این ظلمها و جنایتها هستند سختتر و سختتر میشود و اگر به صورت مستقیم و عینی، نظارهگر و شاهد جریانات پشت پردهٔ این مراکز باشید، این عدم سازگاری با جامعهٔ اطراف به حداکثر خودش میرسد.
خب شما به آگاهی رسیدهاید و تغییر کردهاید ولی میدانید که این کافی نیست. از یک سو، آسایشطلبی و عدم تمایل شما به درگیری با دیگران ممکن است سبب شود که آگاهیتان را مخفی کنید ولی آیا این منطقی است که شمعی را که روشن کردهاید زیر یک کاسه پنهان کنید؟ اینجا نه صحبت از یک نظر یا دیدگاه یا باور شخصی است و نه یک سلیقه! اینجا صحبت از یک «فکت» است، فکتی که هر کسی که چشمانش را عمداً نبندد میتواند به راحتی ببیند. اینجا صحبت از ظلم و استثماری است که سالانه باعث شکنجه و کشتار بیش از یک تریلیون حیوان میشود و این حیوانات در همین لحظه در زندانهایشان میپوسند، در شکنجهگاههایشان میلرزند و در کشتارگاهها کشته میشوند. شما مانند وکیلی هستید که زندانیان بیگناه را که قرار است به دار آویخته شوند، در زندان ملاقات کرده است و حالا باید نظر مردمی را که باعث و بانی به زنجیر کشیده شدن و دار زدن آنها هستند، به این جنایت جلب کند. شما به این طرف و آن طرف میدوید و فریاد میزنید. سعی میکنید همهٔ چیزهایی را که دیدهاید یا میدانید هوار بزنید. دوست دارید به مردم بگویید:
«ببینید دارید چه میکنید! بیایید ببینید اینجا چه خبره! چشمها و گوشهایتان را نبندید!»
ولی بیشتر مردم کوچکترین علاقهای به دانستن این موضوع ندارند و هر چقدر بیشتر داد میزنید و توضیح میدهید، کورتر و کرتر میشوند...
و شما خسته و آزرده یک گوشه میافتید و از خودتان میپرسید تکلیف چیست؟ هیچ تردیدی در این نیست: آگاهیرسانی، وظیفهٔ هر کدام از ماست. بدون آگاهیرسانی، بساط این چرخهٔ استثمار و بردهداری و کشتار هرگز برچیده نخواهد شد ولی سوال اصلی این است که چطور باید آگاهیرسانی کنیم که نتیجه بدهد. این، پرسش بسیار سختی است و رسیدن به جواب آن مستلزم تجربه است، تجربهای که گاهی با درد و غم زیاد به دست میآید. شاید رعایت این چند نکته بتواند کار شما را آسانتر کند:
۱- به جای اطلاعرسانی شخصی تا جای ممکن اطلاعرسانی عمومی کنید. امروزه شبکههای اجتماعی، امکانات وسیع و غیر قابل مقایسهای در اختیار همهٔ ما قرار دادهاند تا اطلاعاتمان را در سطح وسیع در اختیار دیگران قرار دهیم بدون اینکه لازم باشد با اشخاص رودررو بحث و مجادله کنیم و بدون اینکه بحث را «شخصی» کنیم. اگر مطالب خوب و ارزندهای مینویسید آنها را به اشتراک بگذارید وگرنه مطالب خوب و قوی دیگران را به اشتراک بگذارید.
با دوستان و آشنایانی که صفحات اجتماعی شما را دنبال میکنند و از دیدگاههای شما آگاهاند، تا جای ممکن بحث حضوری نکنید مگر آنکه خودشان این بحث را شروع کنند یا سوالاتی داشته باشند. به عنوان تلنگر، همان اطلاعاتی که روی صفحهتان قرار میدهید کافی است.
۲- بر خلاف «کار نیکو کردن» که از پُر کردن است، «آگاهیرسانی درست» همیشه به «پُر گفتن» نیست. در واقع، گاهی تکرار و سماجت در آگاهیرسانی نهتنها کوچکترین اثر مثبتی ندارد بلکه باعث میشود که اطرافیان ما نسبت به ما گارد بگیرند و دیگر چیزی نشنوند. در شبکههای اجتماعی، تکرار و پرداختن به جزئیات کاملاً مجاز است (اگرچه جنبههای مختلف وگانیسم آنقدر زیادند که حتی اگر بخواهید اشارهای به هر جنبه بکنید، تا چند ماه نمیتوانید به همان موضوع برگردید) چون شما شخص خاصی را مخاطب قرار نمیدهید و اگر کسانی از دریافت این اطلاعات ناراحتاند، میتوانند طوری تنظیم کنند که پستهای شما را نبینند یا حتی شما را از لیست دوستانشان حذف کنند ولی در عوض، شما با گروه بزرگی از مخاطبان صحبت میکنید و بدون آنکه با کسی درگیر شوید آنها را از وضعیت موجود و واقعیتها آگاه میکنید.
۳- در برخوردهای رودررو، تا جایی که ممکن است تا زمانی که شخص مقابل دربارهٔ دلایل وگانیسم شما سوال نکرده بحث را آغاز نکنید و اگر هم این کار را انجام دادید، برای مدت طولانی و در صورت لزوم برای همیشه، او را به حال خود واگذار کنید مگر آنکه خودش به سراغ شما بیاید. بله درست است، شما فکر میکنید هر چقدر بیشتر بگویید و مسئله را بازتر کنید و تکرار کنید، بهتر است و ممکن است او تغییر کند ولی معمولاً اینطور نیست. شما تلنگر خودتان را زدهاید. بگذارید این اطلاعات در او بنشیند و او فرصت کافی داشته باشد آن را پردازش و در صورت لزوم، دربارهٔ آن تحقیق کند. اگر علاقهای در او برانگیخته شود، خودش به سراغتان میآید و مسئله را پیش میکشد و اگر چنین نباشد، به احتمال زیاد تکرار شما هم چیزی را تغییر نخواهد داد. قانون کلی این است: بیشتر از یک بار به فردی که علاقهای به دانستن ندارد تلنگر نزنید. گاهی حتی سکوت موثرتر از تکرار است.
۴- در گفتگوهای رودررو، پاسخ را فقط به حوزهای که دربارهٔ آن سوال شدهاید محدود کنید. لازم نیست یک باره تمام اطلاعاتتان را به طرف مقابل منتقل کنید. همچنین سعی کنید پاسختان خلاصه باشد. برای دادن اطلاعات بیشتر، بعد از بحث میتوانید لینک ویدیوها و مقالات مربوطه را برای او بفرستید.
۵- توجه کنید که ممکن است همهٔ افراد به اندازهٔ شما حس همدردی نداشته باشند و برخی از افراد حتی «فلج عاطفی» باشند یعنی کوچکترین ناراحتیای بابت آزارهایی که به حیوانات تحمیل میشود نداشته باشند. بنابراین تمرکز کامل روی وجدان و احساسات و درد و رنج حیوانات همیشه پاسخ نمیدهد. باید با هر کسی از دریچهٔ نگرش و علایق خودش صحبت کنید و گاهی لازم است فراموش کنید که چرا خودتان وگان شدید، مهم این است که طرف مقابل میخواهد زیبا باشد، بیشتر عمر کند، چربی و کلسترولش را کنترل کند، گرفتگی عروقش را درمان کند و غیره...اگر مخاطبانتان خودخواهاند و درد و رنج حیوانات برایشان مهم نیست، روی همان جنبهها تمرکز کنید. شاید زمانی به آن نقطه برسند ولی الان وقت مناسب برای این صحبتها نیست.
۶- لازمهٔ آگاهیرسانی درست و تحکم در آگاهیرسانی و تاثیر بر اطرافیان آن است که اطلاعات خودمان را در مورد پروسههای دامداری، صیدگاهها، پیامدهای زیستمحیطی دامداری، تغذیهٔ گیاهی، بحثهای فلسفی و غیره در حد اعلی بالا ببریم و برای هر پرسشی آماده باشیم. عدم داشتن اطلاعات کافی یا درست، به جای «نقطهٔ قوّت» از ما یک «نقطهٔ شکست» برای وگانیسم میسازد. اگر پاسخ سوالی را نمیدانید پاسخ غلط ندهید. بگویید که تحقیق میکنید.
۷- وقتی فرصت برای صحبت در زمینهٔ درد و رنج حیوانات مساعد میشود، از در یک ناظر و تصمیم گیرندهٔ باوجدان اما قوی با اسندلال و منطق شکستناپذیر وارد گفتگو شوید مثلاً اگر با چشمان گریان بگویید «آخه حیوانات گناه دارند. دلم براشون میسوزه» روی بیشتر آدمها تاثیر معکوس میگذارید. از دید آنها شما یک آدم احساساتی خواهید بود که چون نمیتواند با واقعیتهای طبیعی کنار بیاید، از آنها فرار میکند. برعکس، وقتی با لحنی خللناپذیر میگویید «من این راه را انتخاب کردم چون وقایع دامداریها و کشتارگاهها را دیدم و به این نتیجه رسیدم که پشتیبانی از این ظلم و خشونت، با اخلاق و انسانیتی که هدف و مقصد من است، سازگار نیست و علاوه بر این، متوجه شدم در زمان و شرایط فعلی بدون استفاده از محصولات حیوانی میتوان بهترین، سالمترین و کاملترین زندگی را داشت» به مخاطبتان میگویید که تحقیق کردهاید، دیدهاید، شنیدهاید و انتخاب کردهاید و این دانستگی خللناپذیر است و نه از روی صرف احساسات. اینجا شما دارید از نادرست بودن آزار و خشونت و استثمار و تمایلتان برای پایبندی به اخلاق و شخصیت قویتان صحبت می کنید نه از چیزی که از دید بیشتر مخاطبانِ نه چندان بااحساس، «ضعف شخصی» شما در دیدن واقعیتها محسوب میشود.
۸- در فن گفتار، قانونی به نام «۹۰ ثانیه» وجود دارد. وقتی شروع به صحبت در مورد موضوعی میکنید فقط ۹۰ ثانیه وقت دارید توجه طرف مقابل را به آن موضوع جلب کنید. اگر چیزی که در آن ۹۰ ثانیه میگویید، حساب شده، شمرده و منطبق بر تمایلات شخص مخاطب باشد، شانس آن را دارید که در ادامه او را بیشتر جلب کنید. در غیر این صورت، مخاطب علاقهای به شنیدن ادامهٔ بحث نخواهد داشت حتی اگر وانمود کند که گوش میکند.
۹- تا جای ممکن به جای آنکه شخص مقابل را سرزنش کنید مثال خودتان را بزنید مثلاً به جای آنکه بگویید «رفتار و انتخابهای تو باعث این همه رنج است» بگویید «من دیدم که انتخابهای من باعث این همه رنج و خشونت است و باید آن را تغییر بدهم».
۱۰- توجه کنید که سلامتی و زیبایی برای بیشتر افراد مهم است. وقتی برای کوتاه کردن بحث یا به دلیل آنکه اطلاعات کافی در مورد تغذیهٔ گیاهی ندارید، میگویید «برای من سلامتی مهم نیست و حاضرم بمیرم ولی گوشت یا لبنیات نخورم» بیشتر افراد را از وگانیسم دور میکنید چون با خودشان میگویند «برای این شخص سلامتی مهم نیست ولی برای من سلامتی خودم و عزیزانم مهم است. پس وگانیسم راه من نیست». این در حالی است که یک تغذیهٔ کاملاً گیاهی متعادل و متناسب، بهترین تغذیه در شرایط و زمان کنونی است و کیفیت زندگی و طول عمر را افزایش میدهد. پس اطلاعات خودتان را در مورد نحوهٔ داشتن تغذیهٔ گیاهی سالم و جنبههای مثبت آن روی سلامت بالا ببرید و از اطلاعات موجود در این زمینه که برآیندشان به نفع گیاهخواری است برای تبلیغ تغذیهٔ گیاهی استفاده کنید.
۱۱- در گفتگوهای شخصی و رودررو، هم نیمهٔ خالی لیوان را ببینید و هم نیمهٔ پر را ولی همیشه اول نیمهٔ پر را. مثلاً اگر کسی می گوید مصرف گوشتش را به دو روز در هفته کاهش داده است، به جای آنکه به او بگویید «ولی شما هنوز گوشتخوارید و هفتهای دو روز از خشونت پشتیبانی میکنید» اول او را به خاطر این تغییر تشویق کنید و بعد سعی کنید او را ترغیب کنید که همان را هم کمتر و کمتر بکند تا به صفر برساند یا به جای آنکه به یک وجترین بگویید «تو اصلاً گیاهخوار نیستی چون لبنیات و تخممرغ گیاهی نیستند» اول از این شیوهٔ زندگی او حمایت کنید و بعد سر فرصت به او بگویید که اگر بتواند لبنیات و تخممرغ را هم به تدریج کاهش دهد تا به صفر برسد عالی میشود.
۱۲- ما میخواهیم همه را تغییر دهیم چون پای شکنجه و کشتار حیوانات در میان است ولی قبول کنیم که این، همیشه ممکن نیست! توجه کنید که برخی از افراد نه با صحبتهای شما و نه با صحبتها و استدلالهای هیچ کس دیگر تغییر نمیکنند. حتی اگر هزار تا مقاله و فیلم و کتاب به آنها تقدیم کنید، آنها راهشان را تغییر نخواهند داد. این ممکن است باعث ناامیدی باشد ولی ناامید نشوید. حتی همین افراد هم تغییرپذیرند ولی «دانستن» برای آنها تلنگر کافی نیست. آنها به تلنگری از جنس دیگر نیاز دارند تا تغییر کنند: یک اتفاق ساده، یک بیماری یا حادثه برای خودشان یا عزیزانشان، دیدن یک صحنهٔ خاص، یک چندش لحظهای... در این صورت، ممکن است تلنگرهایی که قبلاً به آنها زده شده است با این تلنگر نهایی ترکیب شود و در یک لحظه آنها را برای همیشه تغییر بدهد. پس همیشه انتظار نتایج دفعتی را نداشته باشید و فکر نکنید هر کاری کردهاید بیهوده بوده است.
۱۳- و نکتهٔ مهم آخر: اجازه ندهید کسی برای توجه به وگانیسم، بر سر شما منت بگذارد و شما را بازیچهٔ خودش قرار دهد. کسانی که میگویند «اگر چنین و چنان رفتار کردید من به گیاهخواری و وگانیسم علاقهمند و در غیر این صورت، از آن رویگردان میشوم»، در بهترین حالت، افراد سستنهادیاند که تکلیف خودشان با اخلاقیات و واقعیتها روشن نیست و بسته به اینکه چه کسی «قا قا لی لی» بیشتر به آنها بدهد به باورهای او متمایل میشوند و در حالت بدتر، افراد سودجوییاند که از خیرخواهی دیگران سواستفاده میکنند و آنها را تحت فشار قرار میدهند... تکلیف وگانیسم و اخلاق روشن است. واقعیتها و آمار و پروسهها مشخص است. شما فقط باید اطلاع رسانی کنید و نه بیشتر!