- توضیحات
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
کنوت
«کنوت» را خیلیها میشناختند و کسانی که او را میشناختند هرگز او را فراموش نمیکنند. میتوان گفت او مشهورترین و محبوبترین خرس قطبی بود ولی افسوس که شهرت و محبوبیتش چیزی از درد و رنج زندگیاش کم نکرد.
کنوت در سال ۲۰۰۶ در باغوحش برلین به دنیا آمد. او در زمان تولد به اندازهٔ یک کف دست بود. باغوحش برلین این تولد را یک «موفقیت» بزرگ قلمداد کرد چون ۳۰ سال بود برای تولد یک خرسقطبی تلاش میکرد و نتیجه نمیگرفت ولی توسکا، مادر کنوت، او را نپذیرفت، رفتاری که در میان حیوانات در بند بسیار شایع است. باغوحش، کنوت را برای ۴۴ روز در دستگاه مخصوص نوزادان نارس نگه داشت و پس از آن، «توماس دورفلاین»، یکی از کارکنان باغوحش، وظیفهٔ مادری او را بر عهده گرفت و چندین هفته شبانهروز در قفس او ماند. وقتی پس از چند ماه کنوت را برای اولین بار به نمایش عموم گذاشتند، مردم یک خرس کوچک فوقالعاده دوست داشتنی با دو چشم دکمهای دیدند که مثل یک تولهٔ سگ به دنبال سرپرست خودش میدوید. پس از آن کنوت همراه سرپرست خودش دو بار در روز و هر بار به مدت یک ساعت به نمایش عموم گذاشته میشد ولی وقتی بزرگتر شد، باغوحش این وابستگی و دوستی را خطرناک تشخیص داد و تصمیم گرفت کنوت و توماس دیگر همدیگر را نبینند.
در سال ۲۰۰۸ توماس دورفلاین در سن ۴۴ سالگی پس از یک بیماری سخت و در نتیجهٔ حملهٔ قلبی درگذشت اما کنوت مجبور بود در سلول خود روزها را بگذراند و برای باغوحش شهرت و پول بیشتر بیاورد. میلیونها فیلم و کتاب و سیدی و مجله از کنوت تهیه شد و میلیونها توریست از سراسر دنیا برای دیدن کنوت به برلین سرازیر شدند. شهرت کنوت برای باغوحش برلین ۵ میلیون یورو درآمد آورد ولی این شهرت چیزی از درد و رنج او که مجبور بود در محیط غیر طبیعی باِغوحش و در معرض دید همگان باشد کم نکرد. بسیاری باغوحش برلین را مورد انتقاد قرار دادند چون کنوت را با سه خرس مادهٔ بالغ از جمله مادر خودش نگهداری میکرد و به گفتهٔ رفتارشناسان خرسها این با طبیعت زندگی اجتماعی خرسهای قطبی سازگار نبود، صرفنظر از آنکه هیچ چیزِ یک باغوحش نمیتواند با محیط طبیعی زندگی حیوانات سازگار باشد و نیازهای آنها را پوشش دهد. برای نمونه، در طبیعت خرسهای قطبی برای شکار محدودهای به شعاع ۱۵۰ کیلومتر را میپیمایند. وقتی این مساحت را با فضای اختصاص داده شده به خرسهای قطبی در یک باغوحش مقایسه کنیم، متوجه میشویم چرا این حیوانات در باغوحشها تا این اندازه افسرده و آشفتهاند. همهٔ خرسهای قطبی اسیر رفتارهای استریوتایپ از خود نشان میدهند. آنها مرتب در یک مسیر کوتاه جلو و عقب میروند یا بدون هیچ هدف خاص، مرتب یک دایره را دور میزنند. این رفتارهای جنونآمیز مختص خرسهای قطبی نیستند. برای نمونهای دیگر، فیلها را در نظر بگیرید: یک فیل در طبیعت روزانه ۸۰ کیلومتر میپیماید و یک باغوحش برایش چیزی جز یک زندان خفقانآور نیست. بیشتر فیلهای اسیر تمام روز از روی آشفتگی و کسالت و جنون، روی دو پای جلوی خود به طرف جلو و عقب میروند و یا سرشان را از چپ به راست و از راست به چپ میکشند یا یک ببر در طبیعت هر روز دهها کیلومتر میدود و شکار میکند. اینها شرایطی نیست که یک باغوحش بتواند برآورده کند. محیطهای غیر طبیعی نه تنها امکان حرکت و آزادی و طبیعت را از حیوانات میگیرند بلکه ساختار اجتماعی و سلسلهمراتب آنها را نیز به هم میزنند.
اما سرنوشت تلخ کنوت... کنوت در سال ۲۰۱۱ و در سن ۴ سالگی در برابر دیدگان بازدید کنندگان بر زمین افتاد و درگذشت. علت مرگ او را عفونت مغزی تشخیص دادند. شاید هم در کنار آن همه بدشانسی از خوششانسیاش بود که بیشتر از آن نماند و درد و رنج و اسارتش سرانجام پایان یافت. برخی از سازمانهای حقوق حیوانات، روز مرگ او را روز تلاش برای پایان دادن به باغوحشها نامیدند.
اگر چه بسیاری از باغوحشها سعی میکنند نگهداری حیوانات وحشی را به عنوان تلاشی برای نجات گونههای در خطر انقراض به رسانهها و مردم بفروشند، واقعیت این است که باغوحشها چیزی جز زندان حیوانات نیستند. برای پر کردن این زندانها حیوانات زیادی باید اسیر شوند. تعداد زیادی از این حیوانات قبل از رسیدن به باغوحشها میمیرند و آنهایی که زنده میمانند به حبس کسالتآور و جنونآمیزی محکوماند که راه فراری از آن نیست و تنها مرگ میتواند آنها را رها کند.
تالین ساهاکیان