در ایران غذارسانی و رسیدگی به حیواناتی مانند سگ و گربه در ابعاد وسیع پدیدهٔ جدیدی است. افراد بسیار اندکی که ۲۰ سال پیش، ۳۰ سال پیش، ۴۰ سال پیش حواسشان به این حیوانات بود و نگران وضعیت اسفبار آنها بودند حتماً به خوبی به یاد دارند که مردم تا چه اندازه نسبت به درد و رنج این حیوانات بی‌تفاوت بودند و کشتن این حیوانات، نه‌تنها برای شهرداری‌ها بلکه برای عموم مردم تا چه اندازه عادی بود و چقدر بی‌سر و صدا و بی‌هیچ مخالفتی از سوی سایرین انجام می‌شد انگار که این روند طبیعی قضیه بود و سگ‌ها و گربه‌ها آنقدر ارزش نداشتند که کسی نگران سرنوشت آنها باشد و نسبت به آزار و کشتار آنها اعتراض کند.

در چند سال گذشته قضیه نه کاملاً ولی لااقل کمی فرق کرده است و مخصوصاً در شهرهای بزرگ، عده‌ای نسبت به سرنوشت و وضعیت این حیوانات حساس شده‌اند، نسبت به آنها احساس مسئولیت می‌کنند و سعی می‌کنند به آنها رسیدگی کنند و با عقیم‌سازی آنها جلوی این چرخهٔ معیوب را بگیرند. صد البته که اگر این پروژه‌های عقیم‌سازی و رسیدگی، از حمایت همه‌جانبهٔ دولت یا لااقل آحاد مردم برخوردار شوند، این معضل می‌تواند برای همیشه به شکلی اخلاقی و عقلانی حل شود همانطور که در کشورها و مناطق دیگری که این پروژه‌ها به صورت جدی حمایت شده‌اند، این تلاش‌ها در درازمدت به بار نشسته‌اند ولی متاسفانه مثل همیشه در کشور ما، در برابر هر حرکت سازنده‌ای به شدت مقاومت می‌شود. چه بسا افرادی که نه‌تنها هرگز دغدغهٔ سگ‌ها و گربه‌های بینوا را نداشته‌اند بلکه از نظر ایدئولوژیکی و احساسات شخصی مخالف حضور و حتی وجود این حیوانات‌اند، با خنجری در لفافهٔ «دلسوزی» یا با شمشیری از رو بسته سعی می‌کنند به جای تشویق پروژه‌های عقیمسازی، این باور غلط را به مردم بقبولانند که نباید به سگ‌ها و گربه‌ها رسیدگی کرد یا حتی حضور آنها را تحمل کرد و خلاصه و ختم کلامشان این است که «این‌ها نه باید در شهرها و روستاها باشند و نه در طبیعت. اگر در شهرها و روستاها باشند برای مردم بد هستند. اگر در طبیعت باشند، شکار می‌کنند و به گونه‌های دیگر آسیب می‌زنند» و بالاخره مشخص نمی‌‌کنند این حیوانات کجا باید باشند. در اینجا سعی می‌کنم به چند استدلال ثابت این گروه، پاسخ‌های بسیار کوتاهی بدهم:

۱- می‌فرمایید «غذارسانی و رسیدگی به بعضی از گونه‌ها دخالت در طبیعت است»:
توجه کنید سگ‌ها و گربه‌ها حیوانات وحشی نیستند، حیواناتی کاملاً اهلی‌اند که متاسفانه چندین هزار سال پیش توسط انسان اهلی شدند، از طبیعت خودشان جدا شدند، قابلیت‌های زندگی در طبیعت را از دست دادند، توسط انسان پرورش داده شدند و مخصوصاً در مورد سگ‌ها چندصد نژاد مختلف از آنها توسط آدم‌ها درست شد که هرگز در طبیعت به وجود نمی‌آمدند. ما بعد از چندهزار سال نمی‌توانیم کرده‌ها را ناکرده کنیم. این حیوانات وجود دارند. به طور دقیق‌تر بخواهیم بگوییم: در حال حاضر جمعاً یک و نیم‌میلیارد سگ و گربه در دنیا وجود دارد که توسط انسان پرورش داده شده‌اند. حالا یک‌دفعه این حیوانات برای شما جزئی از «حیات وحش» شده‌اند و باید به حال خود رها شوند:

اولاً برای بیشتر این حیوانات، بازگشت به طبیعت ناممکن است. دوماً همان عدهٔ بسیار اندک و نادری که به مدت مدید در بیابان‌ها رها می‌شوند و نمی‌میرند و موفق می‌شوند تا حدودی به خوی طبیعی خودشان برگردند و مثلاً شکاری بکنند، صدای اعتراض خود شما را در می‌آورند که چرا این‌ها شکار می‌کنند و گونه‌های دیگر را نابود می‌کنند؟ حالا اگر این نمونه‌های نادر از نظر شما تا این حد برای طبیعت مضرند (که البته آن هم جای بحث فراوانی دارد چون آسیبی که این حیوانات به گونه‌های دیگر می‌زنند، حتی قابل مقایسه با آسیبی که شخص شما به عنوان یک انسان صنعتی به طبیعت و گونه‌های دیگر می‌زنید نیست)، تصور کنید چه اتفاقی می‌افتد اگر تمام سگ‌ها و گربه‌ها حیوان وحشی محسوب شوند، در طبیعت رها شوند و به خوی شکار بازگردند (این ناممکن است ولی فرض را بر ناممکن می‌گذاریم)! فکر می کنم با هم متفق‌النظریم که نه‌تنها برای بیشتر سگ‌ها و گربه‌ها برگشت به طبیعت ناممکن است، بلکه برای طبیعت و گونه‌های دیگر هم بهتر است که سگ‌ها و گربه‌ها به طبیعت باز نگردند. راه جلوگیری از عدم بازگشت سگ‌ها و گربه‌ها به طبیعت و خوی شکار این است که خود ما به آنها رسیدگی کنیم و این حیوانات زیر چتر حمایتی انسان‌ها در شهرها و روستاها زندگی کنند ولی شما و امثال شما، بزرگ‌ترین مانع برای زندگی مسالمت‌آمیز سگ‌ها و گربه‌ها در کنار آدم‌ها در شهرها و روستاها هستید و بر خلاف آن تبلیغ می کنید. بالاخره تکلیفتان را روشن کنید. این حیوانات جزو حیات وحش‌اند و باید در کنار گونه‌های وحشی باشند و شکار کنند یا حیوانات اهلی‌اند و باید در کنار آدم‌ها و زیر چتر حمایتی آدم‌ها زندگی کنند؟!

علاوه بر این، به یک سوال پاسخ بدهید: اینکه ما حیواناتی را که خودمان پرورش داده‌ایم در کنار خودمان نگه داریم و به آنها رسیدگی کنیم از نظر شما دخالت در طبیعت است ولی اگر یک و نیم میلیارد حیوان را که خودمان پرورش داده‌ایم به طبیعت برگردانیم و مسئولیتش را بر گردن طبیعت بیندازیم، «دخالت در طبیعت» نیست؟!!!! آیا قبول دارید که مورد اول حداقل مسئولیت‌پذیری و مورد دوم، «تجاوز آشکار به طبیعت» است؟

 

۲- دادتان تا آسمان هفتم بلند است که سگ با گرگ جفت می‌گیرد و فلان و بیسار می‌شود یا سگ‌ها در بیابان باعث انتقال بیماری به حیوانات وحشی می‌شوند:

پاسخ به این سوال، در دل پاسخ اول نهفته است. اصولاً قرار نیست سگ‌ها و گربه‌ها در بیابان و طبیعت زندگی کنند. وقتی در شهرها و روستاها زندگی کنند با حیوانات وحشی هم جفتگیری نمی‌کنند و باعث انتقال بیماری به آنها هم نمی‌شوند (بماند که بزرگ‌ترین عامل بیماری حیوانات در وحش فعالیت‌های صنعتی، دامداری و غیرهٔ بشر است و نه حضور سگ‌ها و گربه‌ها و حیوانات اهلی دیگر در کنارشان). گذشته از این، اگر دغدغهٔ شما انتقال بیماری از طریق سگ‌ها و گربه‌ها به حیات وحش است، باید سپاسگزار کسانی باشید که به این حیوانات رسیدگی می‌کنند، آنها را درمان می‌کنند و با غذارسانی باعث تقویت سیستم ایمنی و کاهش بیماری‌ها در این حیوانات می‌شوند!


۳- می‌فرمایید «غذارسانی به سگ‌ها و گربه‌ها، باعث افزایش زاد و ولد آنها می‌شود، اگر گرسنگی بکشند زاد و ولد نمی‌کنند».
سگ‌ها و گربه‌ها حتی در حالت قحطی هم زاد و ولد می‌کنند. چیزی که شما می‌خواهید بگویید ولی از روی مصلحت‌طلبی برای تزهای آبکی و نه‌چندان علمی خودتان، اغلب جرات نمی‌کنید به طور دقیق به زبان بیاورید این است که می‌خواهید با گرسنگی و بیماری دادن به این حیوانات، مرگ و میر آنها را زیاد و جمعیت آنها را کم کنید. اینجا هم چند تا نکته هست:


نکتهٔ اول: اجداد و هم‌نوعان شما، حیوانی را پرورش دادند، هزار جور از او کار کشیدند، از او سو استفاده کردند، او را تغییر دادند و حالا شما از این حیوان خوشتان نمی‌آید و می‌خواهید او را با گرسنگی و بیماری زجرکش کنید و اسم خودتان را هم انسان گذاشته‌اید! و برای اینکه خودتان را از بی‌وجدانی و بی‌مسئولیتی مبرا کنید، می‌گویید خب برای روباه و کفتار و آهو و شیر و غیره هم زندگی آسان نیست. نه! برای آنها هم زندگی آسان نیست، مخصوصاً و هزار بار مخصوصاً با وجود بشر زیاده‌خواه در کنارشان که همهٔ زیستگاه‌ها و منابع را نابود می‌کند ولی لااقل در مورد آن حیوان وحشی، شما او را در برابر طبیعت خلع سلاح نکرده‌اید، تغییر نداده‌اید، شما او را پرورش نداده‌اید! رها کردن سگ‌ها و گربه‌ها به سرنوشت خود، مثل آن است که یک نفر گاوها و بزهایی را که یک عمر غیر از اصطبل چیزی ندیده‌اند در جنگل رها کند و بگوید مگر زندگی برای آهو و گوزن آسان است؟!

نکتهٔ دوم: در کجای دنیا توانسته‌اند جمعیت سگ‌ها و گربه‌های بیخانمان را با بی‌توجهی به گرسنگی و درد و رنج آنها کنترل کنند که شما دومی باشید؟ شما به هر منطقه و کشور موفق در زمینهٔ کنترل جمعیت سگ‌ها و گربه‌ها نگاه کنید می‌بینید چند دهه عقیم‌سازی و رسیدگی به این حیوانات پشت این موفقیت است. هرگز و در هیچ جای دنیا، هیچ کس نتوانسته با گرسنگی دادن به سگ‌ها و گربه‌ها جمعیت آنها را کاهش بدهد.

۴- می‌فرمایید «در سال‌های اخیر غذارسانی به سگ‌ها و گربه‌ها باعث افزایش جمعیت آنها شده است»:
شما وقتی می‌توانید از افزایش جمعیت سگ‌ها و گربه‌ها صحبت کنید که آمار دقیق یا لااقل تخمینی از روند این پدیده داشته باشید. آیا از جمعیت سگ‌ها و گربه‌های ایران در ۶۰ سال، ۵۰ سال، ۴۰ سال، ۳۰ سال، ۲۰ سال، ۱۰ سال پیش آماری وجود دارد که حالا شما ادعا می کنید در ۱۰ سال گذشته که آدم‌ها شروع به رسیدگی به این حیوانات کرده‌اند، جمعیتشان افزایش پیدا کرده است؟

علاوه بر این، توجه کنید که در ایران قتل عام و کشتار سیستماتیک حیوانات چه توسط شهرداری‌ها و چه توسط نهادها و سازمان‌ها و اشخاص خصوصی، ۵۰ سال پیش، ۴۰ سال پیش، ۳۰ سال پیش، ۲۰ سال پیش خیلی بیشتر از زمان حال بود چون در آن زمان عموم مردم حساسیتی نسبت به سرنوشت این حیوانات نشان نمی‌دادند. نتیجهٔ اخلاقی آنکه هزاران یا چندین صد سال بی‌تفاوتی نسبت به درد و رنج این حیوانات و حتی کشتارها با آن ابعاد نتوانستند جمعیت این حیوانات را کنترل کنند. در سال‌های اخیر، عدهٔ زیادی از حامیان و پناهگاه‌ها از طریق عقیمسازی، نقش موثری در کنترل جمعیت این حیوانات دارند. همانطور که قبلاً گفته شد، اگر در سال‌ها و دهه‌های گذشته، هم و غمتان را متوجه حمایت از این پروژه‌ها و فعالیت‌ها می‌کردید چه بسا که ما الان معضلی به نام حیوانات بیخانمان نداشتیم!

۵- می‌فرمایید با حضور سگ‌ها و گربه‌ها در شهرها و روستاها مخالف‌اید و بهانه‌تان این است که هر از چند گاهی یکی از این حیوانات نسبت به آدم‌ها حالت تهاجمی نشان می‌دهد یا آدم‌ها را گاز می‌گیرد یا حتی باعث مرگ انسانی می‌شود:
برای یک بار هم که شده از خودتان بپرسید چرا در جوامعی که با حیوانات رابطهٔ خوب و دوستانه دارند، این حالت‌های تهاجمی بسیار به ندرت دیده می‌شوند؟ آیا متوجه هستید به عنوان کسی که دشمنی با این حیوانات را تبلیغ می‌کند، در این اتفاقات ناگوار سهیم‌اید؟ حیوانی که از آدم‌ها مهربانی ببیند و سیر باشد، چرا باید نسبت به آدم‌ها حالت تهاجمی نشان بدهد؟ حالت تهاجمی را حیوان وحشت‌زده نشان می‌دهد یا حیوانی که ضربهٔ روحی شدید از آدم‌ها دیده است یا حیوان گرسنه‌ای که یک لقمه نان را از او دریغ می‌کنند و چوب و سنگ و مشت و لگد نثار خودش و خانواده‌اش می‌کنند.

خلاصه:

اگر به اندازهٔ یک سر سوزن نسبت به حیوانات (چه اهلی و چه وحشی) و آدم‌ها احساس مسئولیت می‌کنید، به جای تبلیغ کینه و دشمنی نسبت به سگ‌ها و گربه‌ها و ترساندن مردم از آنها، کاری کنید که شرایط زندگی مسالمت‌آمیز آنها در کنار آدم‌ها فراهم شود، از پروژه‌های عقیمسازی، درمان و رسیدگی به این حیوانات حمایت کنید. این تنها راهی است که به صورت پایدار و اخلاقی مشکل را از ریشه می‌کند.