نخلستان

nakhlestan

صحبت از یک نفر و دو نفر نیست

نخلستان‌ها را گورستان کرده‌اند

و درخت‌های انجیر و نارنج سوخته را

دیگر امیدی به رستاخیز نیست...

صحبت از یک خانه و دو خانه نیست

سرزمینی را آوار کرده‌اند

بر سر مردمان دوپا و چهارپا و بال‌دار و خال‌دارش...

صحبت از گریه‌ای اینجا و ناله‌ای آنجا نیست

صحبت از رودهایی است

که از اشک مردمان زنده‌به‌گور شده‌اش

شورتر شده‌اند

و به جای ترنم زندگی

آتش می‌ریزند

در کام هر جانداری...

صحبت از یک باغ و دو باغ نیست

صحبت از مرگ یک واحهٔ هستی است

و نفس‌های تلخ آخر

درخت و مورو مارمولک و ماهی و پرنده و چرنده

که انگار تبدیل به سنفونی مرگ شده است

و هر ندایی از زندگی

را در خود می‌بلعد و هیچ می‌کند...

صحبت از یک حرف و دو حرف نیست

صحبت از امروز و دیروز نیست

صحبت از بغضی به بزرگی تاریخ است

که به سان بختکی شوم

بر خواب سنگین مردم این دیار افتاده

و این کابوس را پایانی نیست

پایانی نیست...

چه کسی این خواب سنگین را

پاره خواهد کرد

اگر نه همان خفتهٔ آشفته؟