چهره‌های وحشت!

(این متن، ترجمهٔ یکی از نوشته‌های خانم «نیکوله چیرسه» است که سال‌ها دامپزشک ناظر کشتارگاهی در آلمان بوده است)

fear

حیوانات هنگام ورود به کشتارگاه چه واکنشی نشان می‌دهند؟

من تا حالا خوک یا گاوی را ندیده‌ام که بی‌تفاوت یا آرام در کشتارگاه ایستاده باشد. آنها وحشت‌زده‌اند. همه.

البته خوک‌های خیلی جوان ممکن است بعد از تحویل به کشتارگاه شروع به بازی کنند. هر چه باشد آنها تمام عمر کوتاهشان را در فضایی تنگ در دامداری صنعتی سر کرده‌اند و در سولهٔ انتظار کشتارگاه برای اولین بار داشتن فضای بزرگ‌تر را تجربه می‌کنند.

وقتی حیوانات به سولهٔ انتظار می‌رسند سفری کم و بیش طولانی و طاقت‌فرسا را پشت سر خود دارند و بیشتر آنها قبل از آن هم در دامداری‌هایی بوده‌اند که کمترین امکان تحرک را از آنها گرفته‌اند.

حیوانات هنگام تحویل به کشتارگاه وارد یک محیط ناآشنا با حیوانات، آدم‌ها، بوها و صداهای ناآشنا می‌شوند. به عبارت دقیق‌تر، در زمان کشتار سر و صدای فوق‌العاده زیادی وجود دارد. خود ماشین‌آلات به تنهایی سر و صدای زیادی تولید می‌کنند و صدای داد و فریاد آدم‌ها و حیوانات هم به آن اضافه می‌شود.

همه جا بوی خون می‌آید ولی بدتر از آن، بوی ادرار و مدفوع، گازهای روده و بوی اعضای درونی باقیمانده از حیوانات ذبح شده است که در انتظار کامیونِ مخصوصِ پردازشِ اجساد در یخچال قرار داده شده‌اند و با این حال، در حال گندیدن‌اند. از بار این کامیون بویی متصاعد می‌شود که به طور غیر قابل تصوری زننده و غیر قابل تحمل است. از باقیماندهٔ اعضای درونی حیوانات برای تولید غذای حیوانات، صابون و بقیهٔ چیزهایی که از تصور آدم هم خارج است استفاده می‌شود.

حیوانات پس از تحویل به کشتارگاه چند ساعت در سوله‌های انتظار نگهداری می‌شوند. حیواناتی که روز جمعه تحویل کشتارگاه داده می‌شوند باید تا روز دوشنبه در این سوله‌ها بمانند تا نوبت کشتارشان بشود. برخی از حیوانات در این مدت کمی آرام‌تر می‌شوند ولی برای برخی دیگر که بیمار یا زخمی‌اند این انتظار به معنای یک مرگ طولانی است. همچنین، در این مدت، برخی از حیوانات توسط هم‌سلولی‌های خود «موبینگ» می‌شوند.

waiting

من عمداً از کلمهٔ «موبینگ» که برای آدم‌ها به کار می‌رود استفاده می‌کنم و همیشه هم استفاده خواهم کرد. من می‌توانم از این کلمه استفاده کنم چون هر آنچه که می‌بینم و تجربه می‌کنم را از دید یک انسان تفسیر و قضاوت و درک می‌کنم. هر چه باشد من یک انسانم. شاید گاهی در درک موجودیت و احساسات یک گونهٔ دیگر ناتوان باشم، از این بابت عذر می‌خواهم.

ولی نقاط مشترک بسیاری بین رفتارهای انسان‌ها و حیوانات دیگر وجود دارد. شرایط یکسان، واکنش‌های یکسان ایجاد می‌کنند. استرس که نه فقط از ترس بلکه از تنگی جا، سر رفتن حوصله و سرکوب کردن مدوام شهوت ناشی می‌شود، باعث حالت‌های تهاجمی می‌شود. وقتی در چنین شرایطی یک نفر از خود حالت‌های تهاجمی نشان می‌دهد خیلی زود دیگران هم به او می‌پیوندند. در یک دامداری صنعتی با فضای بسیار بسیار تنگ همان اتفاقی می‌افتد که در اتاق یک اداره که کارمندان زیادی مجبورند تمام روز در کنار یکدیگر بنشینند. ترس از مرگ هم این مسئله را تشدید می‌کند. علاوه بر این، بیشتر خوک‌ها با زخم‌های سوزناک و دردناک زیادی در ناحیهٔ دم، گوش‌ها و پاها به کشتارگاه تحویل داده می‌شوند. این زخم‌ها آنها را تحریک و عصبی می‌کنند. تمام این‌ها دست به دست هم می‌دهند تا حیوانات در مدت انتظار در سولهٔ انتظار همدیگر را گاز بگیرند. گاهی به علت وضعیت جسمی بد حیوانات که از دامداری صنعتی می‌آیند این گازها حتی منجر به مرگ می‌شوند.

این رفتار مانند «موبینگ» است، مثل موبینگ هم اثر می‌کند. من اسمش را «موبینگ» می‌گذارم.

pigs

استرس و وحشت همان نشانه‌هایی را در یک گاو ایجاد می کند که در یک انسان: نبض تند، تنفس تند و رفتارهای کم و بیش دستپاچه. این مثل وحشت است، مثل وحشت هم اثر می‌کند. من اسمش را وحشت می‌گذارم.

Crying bull

وقتی احساس می‌کنید موجودی درد دارد و رنج می‌کشد، بهتر است آن را بپذیرید. شما نمی‌توانید نقطهٔ مقابلش را اثبات کنید، می‌توانید؟ درست برعکس، علم مرتب دلایل بیشتری برای اثبات قابلیت حس درد و رنج در حیوانات می‌آورد. ما آدم‌ها دوست داریم کاملاً متفاوت و منحصر بفرد باشیم ولی در واقع ما یکی هستیم مثل خیلی‌های دیگر، هر چند ممکن است این نظریه در حال حاضر چندان طرفدار نداشته باشد مثل وقتی که مشخص شد زمین مسطح نیست.

لطفاً تصور نکنید که من از روی کنجکاوی علمی هر روز ساعت‌ها با یک دفتر و قلم حیواناتی را که دارند به لحظهٔ آخرشان نزدیک می‌شوند بررسی می‌کنم. چیزی که من توصیف می‌کنم بیشتر چیزهایی است که در حال «عبور» از کنار آنها دریافت می‌کنم، از آن آگاه می‌شوم، در خودم سرکوب می‌کنم، آن را نادیده می‌گیرم یا تحت تاثیر آن قرار می‌گیرم.

هیچ کس نمی‌تواند در چنین جایی به طور دائمی در حالت دریافت و همدردی باشد. اگرچنین باشد، آدم در مدت خیلی کمی تبدیل به یک قراضهٔ روانی می‌شود. با این وجود، تصاویری که می‌بینم در من باقی می‌مانند: ذخیره شده و قابل بازیافت.

 

انواع مختلف وحشت

horror2

می‌خواهم اول از گاوها بگویم چون به یک دلیل ساده رفتارهای آنها بسیار متنوع‌تر از خوک‌هاست: بیشتر خوک‌هایی که به کشتارگاه آورده می‌شوند، دقیقاً ۶ ماه سن دارند و می‌شود گفت که همهٔ آنها نوجوان‌اند و همهٔ رفتارهای ممکن را نشان نمی‌دهند در حالی که سن گاوها بسیار متفاوت است، از گوساله‌ها تا گاوهای شیرده ۱۰ ساله در هر گروه از هر سنی هستند. گذشته از این، تقریباً همهٔ خوک‌ها از دامداری صنعتی می‌آیند در حالی که گاوها از روش‌های پرورشی مختلف می‌آیند. بعضی از گاوها از دامداری صنعتی می‌آیند جایی که تمام عمر خود را در جعبه‌های کوچک گذرانده‌اند و حتی به یک زنجیر بسته بوده‌اند. این گروه از گاوها دقیقاً مثل خوک‌ها هیچ وقت به بیرون قدم نگذاشته‌اند ولی در عوض، متخصص تحمل کردن آدم‌ها هستند. گروه دیگری از گاوها قسمتی از عمر خود یا حتی تمام آن را در چراگاه گذرانده‌اند و آنجا کم و بیش به حال خود بوده‌اند. آنها برخورد زیادی با آدم‌ها نداشته‌اند. بسته به تجربه‌هایی که این حیوانات در گذشتهٔ خود کسب کرده‌اند واکنش‌های متفاوتی نسبت به ترس کشتارگاه نشان می‌دهند که در اینجا دوست دارم دقیق‌تر به آنها بپردازم:

 

وحشت همراه با بهت

این حیوانات آخرین قدم‌های خود را با چشم‌های گشاد شده طی می‌کنند. آنها تلاش می‌کنند چیزی را که در این لحظه می‌بینند بفهمند و با بهت سناریوهایی را که در جلوی چشمشان اتفاق می‌افتند دنبال می‌کنند. این حیوانات به چشم من در حالت ناباوری و بهت کامل‌اند.

 

وحشتی که به عقب می‌راند

این حیوانات فقط یک نگاه کوتاه به صحنه‌هایی که جلوی چشمشان اتفاق می‌افتند می‌اندازند و با ناباوری عقب عقب می‌روند. آنها به امید یافتن یک راه فرار به هر طرف نگاه می‌کنند ولی فکر فرار خیلی زود در نطفه خفه می‌شود و عملی نمی‌شود.

 

وحشت توام با هول و دستپاچگی

terror

terror2

حیواناتی که دچار هول و دستپاچگی می‌شوند، سعی می‌کنند به هر قیمتی که شده فرار کنند. آنها سعی می‌کنند در راهروهای تنگ که به جعبه‌های مرگ ختم می‌شوند و پهنای آنها فقط به اندازهٔ پهنای شکم یک گاو است بچرخند. آنها عملاً از دیواره‌های راهروها بالا می‌روند و پرش‌های غیر قابل تصوری می‌کنند و در نتیجه، گاهی خودشان و گاوهای دیگر را به شدت زخمی می‌کنند. این گروه، بیشتر گاوهایی هستند که در چراگاه بوده‌اند و تجربه‌ای با جاهایی به این تنگی ندارند و نزدیکی بیش از حد آدم‌ها را نمی‌توانند تحمل کنند ولی در مقابل، توانایی‌های بدن خود را خوب می‌شناسند.

 

وحشت فلج کننده

pig in slaughterhouse2

این حیوانات منگ و بدون حرکت به صحنه‌های روبروی خودشان چشم می‌دوزند و به نظر می‌رسد که از روی شوک خیره مانده‌اند. آنها دیگر یک قدم هم به طرف جلو یا عقب بر نمی‌دارند انگار در خودشان فرو رفته‌اند و دیگر هیچ چیزی از محیط بیرون دریافت نمی‌کنند. آنها تقریباً به هیچ چیز واکنش نشان نمی‌دهند. راه رفتن برای حیواناتی که تمام عمر خود را در یک سلول گذرانده‌اند به خودی خود سخت است. این گروه هرگز به فکر فرار یا مقاومت نمی‌افتند. آنها حتی قابلیت‌ها و محدویت‌های بدن خود را نمی‌شناسند. این حیوانات در کشتارگاه بیشترین کتک را می‌خورند و بیشتر از حیوانات دیگر با شوک الکتریکی مورد آزار قرار می‌گیرند. کارکنان کشتارگاه برای جلو راندن این گاوها معمولاً از روی ناشکیبایی یا درماندگی به روش‌هایی متوسل می‌شوند که قانون آنها را منع کرده است.

 

وحشت توام با مقاومت

گاهی گاوهای ماده و حیوانات باتجربه‌ای که در چراگاه بوده‌اند جرات مبارزه از خود نشان می‌دهند. این‌ها گروهی هستند که در همان زمان پیاده کردن از کامیون‌ها پا به فرار می‌گذارند و در هر قدم با حرکت سر در برابر آدم‌ها مقاومت می‌کنند. بیشتر حیواناتی که در زمان پیاده کردن از کامیون فرار می‌کنند با شلیک کشته می‌شوند چون کسی جرات نزدیک شدن به آنها را ندارد. آنها باهوش‌تر از آن‌اند که اجازه بدهند کسی آنها را دوباره به طرف تنگنا براند. گاهی مردم خبر این حیوانات را از رسانه‌ها می‌شنوند چون تعداد کمی از این حیوانات موفق‌ می‌شوند از کشتارگاه فرار کنند و خبرساز می‌شوند. اگر کسی زندگی یکی از این حیوانات فراری را نجات می‌دهد باید بداند که لزوماً یک «گاو نازنازی» را با خود به خانه نمی‌برد.

cow escape

من هرگز چنین مقاومتی را از یک خوک ۶ ماهه ندیده‌ام. اگر چه آنها گاهی سعی می‌کنند با دستپاچگی از دست آدم‌هایی که به آنها نزدیک می‌شوند فرار کنند، ولی معمولاً رفتار کنجکاو و دوستانه‌ای دارند. آنها شاید گرسنه و بدپیله باشند ولی فکر حمله به آدم‌ها را نمی‌کنند. البته ممکن است استثناهایی هم وجود داشته باشند ولی من در طول این پنج سال که اینجا کار کرده‌ام و در کشتارگاهی که هر هفته ۲۰۰ خوک را می‌کشد چنین چیزی ندیده‌ام. اما خوک‌های ماده که برای زاد و ولد مورد استفاده قرار گرفته‌اند و سن بیشتری دارند، ممکن است رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهند.

 

وحشت ناکام مانده

این حیوانات تا مغز استخوان می‌لرزند. گاهی اشکشان سرازیر می‌شود و بزاقشان قطره قطره از دهانشان به پایین می‌چکد. آنهایی که ضعیف‌ترند گاهی حتی از حال می‌روند. این حالت بیشتر در گوساله‌ها و گاوهای مسن پیش می‌آید. گوساله‌ها توان بدنی و روحی کافی برای پردازش استرس را ندارند و اما گاوهایی که پیرند در همان سولهٔ انتظار دقیقاً می‌دانند چه چیزی در انتظارشان است. لازم نیست یک گاو آویزان شده از یک پا و سربریده شده‌اش را ببینند تا بدانند اینجا چه اتفاقی می‌افتد. گاهی حس می‌کنم این حیوانات متوجه می‌شوند که به آنها به طرز وحشتناکی خیانت شده است چون بدون تردید گاوها به انسان‌هایی که به آنها اعتماد دارند و به آنها رسیدگی می‌کنند به عنوان رئیس گله و «روح گاو» نگاه می‌کنند. آنها داوطلبانه پشت سر این آدم‌ها راه می‌افتند و هر از چند گاهی آنها را لیس می‌زنند، کاری که با گاوهای مورد علاقهٔ خود و برای ابراز محبت می کنند. برای گاوها، زبان نقش دست را بازی می‌کند، دست نوازشگر.

Crying Cow

گریه کردن گاوها تنها به دلیل یک پروسهٔ روحی اتفاق می‌افتد. آدرنالینی که به علت ترس در بدن ترشح می‌شود تاثیراتی روی بدن می‌گذارد از جمله ترشحات غشای مخاطی را افزایش می‌دهد، بیشتر از همه در دهان و گاهی در چشم‌ها. به همین دلیل بزاق و گاهی اشک راه می‌افتد. این مسئله در مورد آدم‌های وحشت‌زده هم صادق است.

به هر حال، دیدن گاوی که از شدت ترس و درماندگی اشک می‌ریزد، تصویری در مغز حک می‌کند که دیگر از بین نمی‌رود و به طور قطع، من اینجا یک استثنا نیستم.

شکایت و زاری بلند

برخی از حیوانات بی‌وقفه ناله و فریاد می‌کنند. احتمالاً از روی ترس، شاید هم از روی گرسنگی، تشنگی یا مشکلات جسمی دیگر. بدون شک بیشتر آنها دلشان برای محیط و دوستانشان تنگ می‌شود. هر چه باشد گاوها موجودات گله‌ای هستند. گله برای آنها امنیت می‌آورد. تنهایی به معنای خطر و حتی خطر جانی است. گاوهایی که به شدت برون‌گرا هستند با ناله و فریاد این را بروز می‌دهند. این ناله‌ها در نهایت، در جعبهٔ مرگ تبدیل به فریادهایی از روی درماندگی می‌شود. من فکر می‌کنم این حیوانات تا آخرین لحظه امید کوچکی دارند که کسی به کمک آنها بیاید.

cow screming

در بین خوک‌ها هم رابطهٔ مستقیمی بین شخصیت حیوانات و ناله‌های بلند وجود دارد. مسلماً خوک‌ها هم زمانی که درد ناگهانی به آنها تحمیل می‌شود، فریاد می‌کشند مثلاً در زمانی که شوک الکتریکی به آنها وارد می‌شود ولی موقعیت‌های مشابه زیادی وجود دارند که در آنها بعضی از خوک‌ها فریادهای بلند می‌کشند در حالی که برخی دیگر فریاد را در خودشان خفه می‌کنند و بی‌صدا می‌مانند. درست مثل آدم‌های درون‌گرا و برون‌گرا.

 

وحشت همراه با امید

بعضی از حیوانات در کشتارگاه مدام یک شخص خاص را با چشم‌هایشان دنبال می‌کنند و حتی سعی می‌کنند دنبال او بروند و اگر آن شخص از زاویهٔ دیدشان خارج شود فریاد می‌کشند.

برای حیوان مورد نظر این شخص به هر دلیلی قابل اعتماد است و او امیدوار است که این شخص او را نجات دهد. شاید این شخص از نظر ظاهری یا صدا به کسی که قبلاً از حیوان مراقبت کرده و حیوان به او اعتماد داشته شباهت دارد.

مسلماً ممکن است انواع و اقسام رفتارها با هم ترکیب شوند و یک حالت به حالت دیگر بیانجامد. مثلاً بسیار می‌بینم که ترس همراه با امید به لرزیدن و اشک ریختن تبدیل می‌شود. مخصوصاً گوساله‌های گرسنه این رفتارها را بیشتر بروز می‌دهند. آنها با دیدن آدم‌هایی که به آدم‌های مورد اعتمادشان شبیه‌اند فکر می‌کنند که حالا برای آنها غذا و کمک می‌رسد و همه چیز خوب می‌شود. آنها به طور همزمان دو احساس کاملاً متفاوت را نشان می‌دهند: ترس و اعتماد. آنها آنقدر بچه و بی‌تجربه و ناتوان‌اند که حتی در میان دشمنانشان دنبال کمک می گردند.

 

ترس همراه با امید  و وحشت سرکوب شده

بعضی از حیوانات به طور عجیبی آرام به نظر می‌رسند و با حالت خنثی به پیرامون خود نگاه می‌کنند انگار مطمئن‌اند که هیچ اتفاق بدی برای خودشان نمی‌افتد. آنها سعی می‌کنند خودشان حواس خودشان را پرت کنند و با این کار وحشتشان را سرکوب کنند مثلاً ممکن است روی حیوانات دیگر بپرند (جنسی) یا روی پاهای جلوی خودشان به جلو و عقب می‌روند. حتی خوک‌ها دنبال میله‌های آهنی شل می‌گردند تا سر خودشان را به آنها گرم کنند.

همین اواخر، یک گاو نر دوساله که همراه دوستان خودش به کشتارگاه آورده شده بود هر بار با ناپدید شدن یکی از دوستانش با صدای بلند فریاد می‌کشید. در نهایت وقتی خود او را در جعبهٔ مرگ قرار دادند با چشم‌های از حدقه بیرون زده سعی کرد سرش را از جعبه بیرون بیاورد و مرا لیس بزند، نه به خاطر آنکه گرسنه یا کنجکاو بود. او وحشت‌زده‌تر از آن بود که به گرسنگی فکر کند یا کنجکاو باشد. او تلاش می‌کرد در آخرین لحظه سریع با من دوست شود. این یک درخواست عاجزانه برای کمک بود.

horror

من می توانم کارم را به عنوان دامپزشک ناظر کشتارگاه رها کنم ولی این باعث نخواهد شد که کشتارها و رنج حیوانات به پایان برسد. این رنج تنها زمانی به پایان می‌رسد که مردم موقع خرید تصمیم درست را بگیرند، موقعی که ما به خرید کالاهایی که باعث می‌شوند کشتار بیشتری سفارش داده شود پایان دهیم. هر روز هنگامی که پای صندوق سوپرمارکت ایستاده‌ایم تصمیم می‌گیریم.

اگر از گوشت چشمپوشی کرده‌اید فراموش نکنید که لبنیات و تخم‌مرغ هم باعث درد و رنج بی‌پایان حیوانات‌اند. در بارهٔ زندگی وگان و دلایل انتخاب آن آگاه شوید. اگر نگران این موضوعید که نمی‌توانید از این همه چیز چشمپوشی کنید، برای شروع کار، هر هفته فقط یک روز وگان باشید. کنجکاو باشید. خودتان هم باور نمی‌کنید چه درهای جدیدی در دنیای خوراکی‌ها به روی شما باز می‌شوند!

 

 

پاورقی:

این فیلم، گاوهایی را  پشت در جعبهٔ مرگ نشان می‌دهد.