- توضیحات
- نوشته شده توسط: تالین ساهاکیان
به یاد حیوانات پرورشی...
حیوان پرورشی کیست؟
حیوان پرورشی، حیوانی است که:
- معمولاً تاریخ تولدش را یک انسان مشخص میکند و صد البته تاریخ مرگش را.
- میشود همهٔ نیازهایش را نادیده گرفت، مهم نیست!
- اصولاً کسی حساب نمیشود، میشود مثل یک دستمال از او استفاده کرد، مچاله کرد و دور انداخت. تقصیر چه کسی است که او عواطف و احساسات و سلسله اعصاب مرکزی دارد؟ میخواست نداشته باشد! اینجا منافع اقتصادی حرف اول را میزنند.
- میتوان هر کاری با او کرد: شکنجه، بهرهکشی، تحقیر، سوزاندن، زنده به گور کردن، قطع عضو... و مطمئن بود که از عامهٔ مدعیان اخلاق و مدنیت همانقدر صدای اعتراض در میآید که از یک دیوار!
حیوان پرورشی، حیوان عجیبی نیست. حیوانی است که یک برچسب خورده است. بعضی از حیوانات کلاً این برچسب را خوردهاند و بعضی دیگر بر حسب شرایط این برچسب را میخورند مثلاً یک گاو همیشه یک «حیوان پرورشی» است ولی یک سگ تا وقتی خانهای دارد حیوان پرورشی نیست، حیوان خانگی است. آزار دادنش جرم محسوب می شود ولی اگر همین سگ از یک مرکز «تولهکشی» برای آزمایشگاهها سر در بیاورد یا در یکی از این مراکز به دنیا بیاید، دیگر حیوان پرورشی است و میتوان هر کاری با او کرد.
کمتر برچسبی در دنیا میتواند اینچنین وجدانها را بیحس کند، صداهای اعتراض را خفه کند و حقوق یک موجود را نیست کند. «پرورشی»، بدترین برچسبی است که یک حیوان میتواند بخورد.
کاش همهٔ ما از این دوگانگی بارز اخلاقی نجات پیدا کنیم و بگذاریم حیوانات بدون برچسب زندگی کنند.
پرورش حیوانات جزو چرخهٔ طبیعت؟ واقعاً؟!
به جای گرمای مادر، گرمای ماشین جوجهکشی را شناختهاند.
به جای نور آفتاب، نور لامپها را دیدهاند.
به جای زمین روی سیمهای قفسها ایستادهاند.
به جای هوای آزاد، هوای دم کردهٔ مرغداری و بوی تعفن و پوسیدگی همنوعانشان را استشمام کردهاند.
به جای چمباته زدن روی شاخهها در مدفوع خود چمباته زدهاند.
به جای سرگرمی با خاک و آب و طبیعت از روی استیصال مرتب به میلهها و همنوعان خود نوک زدهاند.
به جای زندگی، شکنجه را تجربه کردهاند.
و تمام اینها برای آن است که آدمها میخواهند تخم قاعدگی آنها را بخورند و هنوز کسانی هستند که میگویند این چرخهٔ طبیعت است. واقعاً؟!
وقتی شروع و پایان زندگی یکی است
متوسط طول عمر: ۲ ساعت
محل تولد: جهنمی به نام تولیدی مرغهای تخمگذار
نام: جوجهٔ نر
گناه: پسر بودن! نمیتواند تخم بگذارد!
چند ساعت پیش به دنیا آمده است در دنیای ماشینآلات و پلاستیک و بتون و خون.... بیمادر، بیسرنوشت و در انتظار مرگ در حالی که هنوز نمیداند زندگی چیست! چه دنیای عجیب و وحشتناکی است دنیایی که آدمها برای حیوانات دیگر ساختهاند...
جهنم!
بعضیها در مورد جهنم خیالبافی میکنند
بعضیها از جهنم میترسند،
بعضیها دیگران را از جهنم میترسانند،
بعضیها جهنم را میسازند،
و بعضیها هم در خود خود جهنم به دنیا میآیند
بیهیچ گناهی
و بیهیچ امیدی به بهشت...
قویتر باش
قویتر از بهانههایت باش
قویتر از هوسهایت
قویتر از عادتهایت
قویتر از سنّتهای اشتباهی که به ارث بردهای
قویتر از حسی که میگوید
«همرنگ جماعت باش. متفاوت بودن سخت است»
قویتر از قضاوت دیگران
تو انتخاب داری
برای قویتر بودن
برای تغییر کردن و تغییر دادن
من انتخابی ندارم.
«انتخاب» شما!
به بردگی نشانده «پول» شما...
دامداری صنعتی
علم و تکنولوژی خیلی وقت است که به اینجا رسیده است ولی کف و سقف و دیوارهایش در برابر «اخلاق» چنان نفوذناپذیرند که سادهترین اصول اخلاقی نمیتوانند وارد آن شوند. اینجا ناکجایی است که از نظر جغرافیایی به ما خیلی نزدیک است، شاید در حومهٔ شهرمان باشد یا حتی چند خیابان آن طرفتر از ما ولی ته دنیاست، همان جایی که نمیخواهیم در بارهٔ آن بدانیم و بشنویم. اینجا «دامداری صنعتی» است!