به یاد حیوانات پرورشی...

حیوان پرورشی کیست؟

who are farmed animals

حیوان پرورشی، حیوانی است که:

  • معمولاً تاریخ تولدش را یک انسان مشخص می‌کند و صد البته تاریخ مرگش را.
  • می‌شود همهٔ نیازهایش را نادیده گرفت، مهم نیست!
  • اصولاً کسی حساب نمی‌شود، می‌شود مثل یک دستمال از او استفاده کرد، مچاله کرد و دور انداخت. تقصیر چه کسی است که او عواطف و احساسات و سلسله اعصاب مرکزی دارد؟ می‌خواست نداشته باشد! اینجا منافع اقتصادی حرف اول را می‌زنند.
  • می‌توان هر کاری با او کرد: شکنجه، بهره‌کشی، تحقیر، سوزاندن، زنده به گور کردن، قطع عضو... و مطمئن بود که از عامهٔ مدعیان اخلاق و مدنیت همانقدر صدای اعتراض در می‌آید که از یک دیوار!

حیوان پرورشی، حیوان عجیبی نیست. حیوانی است که یک برچسب خورده است. بعضی از حیوانات کلاً این برچسب را خورده‌اند و بعضی دیگر بر حسب شرایط این برچسب را می‌خورند مثلاً یک گاو همیشه یک «حیوان پرورشی» است ولی یک سگ تا وقتی خانه‌ای دارد حیوان پرورشی نیست، حیوان خانگی است. آزار دادنش جرم محسوب می شود ولی اگر همین سگ از یک مرکز «توله‌کشی» برای آزمایشگاه‌ها سر در بیاورد یا در یکی از این مراکز به دنیا بیاید، دیگر حیوان پرورشی است و می‌توان هر کاری با او کرد.
کمتر برچسبی در دنیا می‌تواند اینچنین وجدان‌ها را بی‌حس کند، صداهای اعتراض را خفه کند و حقوق یک موجود را نیست کند. «پرورشی»، بدترین برچسبی است که یک حیوان می‌تواند بخورد.
کاش همهٔ ما از این دوگانگی بارز اخلاقی نجات پیدا کنیم و بگذاریم حیوانات بدون برچسب زندگی کنند.

 

پرورش حیوانات جزو چرخهٔ طبیعت؟ واقعاً؟!

factory farmed chickens

به جای گرمای مادر، گرمای ماشین جوجه‌کشی را شناخته‌اند.
به جای نور آفتاب، نور لامپ‌ها را دیده‌اند.
به جای زمین روی سیم‌های قفسها ایستاده‌اند.
به جای هوای آزاد، هوای دم کردهٔ مرغداری و بوی تعفن و پوسیدگی هم‌نوعانشان را استشمام کرده‌اند.
به جای چمباته زدن روی شاخه‌ها در مدفوع خود چمباته زده‌اند.
به جای سرگرمی با خاک و آب و طبیعت از روی استیصال مرتب به میله‌ها و همنوعان خود نوک زده‌اند.
به جای زندگی، شکنجه را تجربه کرده‌اند.

و تمام این‌ها برای آن است که آدم‌ها می‌خواهند تخم قاعدگی آنها را بخورند و هنوز کسانی هستند که می‌گویند این چرخهٔ طبیعت است. واقعاً؟!

 

وقتی شروع و پایان زندگی یکی است

nature really

متوسط طول عمر: ۲ ساعت

محل تولد: جهنمی به نام تولیدی مرغ‌های تخم‌گذار

نام: جوجهٔ نر

گناه: پسر بودن! نمی‌تواند تخم بگذارد!

چند ساعت پیش به دنیا آمده است در دنیای ماشین‌آلات و پلاستیک و بتون و خون.... بی‌مادر، بی‌سرنوشت و در انتظار مرگ در حالی که هنوز نمی‌داند زندگی چیست! چه دنیای عجیب و وحشتناکی است دنیایی که آدمها برای حیوانات دیگر ساخته‌اند...

 

جهنم!

hell

بعضی‌ها در مورد جهنم خیالبافی می‌کنند
بعضی‌ها از جهنم می‌ترسند،
بعضی‌ها دیگران را از جهنم می‌ترسانند،
بعضی‌ها جهنم را می‌سازند،
و بعضی‌ها هم در خود خود جهنم به دنیا می‌آیند
بی‌هیچ گناهی
و بی‌هیچ امیدی به بهشت...

 

قوی‌تر باش

be strong

 

قوی‌تر از بهانه‌هایت باش
قوی‌تر از هوس‌هایت
قوی‌تر از عادت‌هایت
قوی‌تر از سنّت‌های اشتباهی که به ارث برده‌ای
قوی‌تر از حسی که می‌گوید
«همرنگ جماعت باش. متفاوت بودن سخت است»
قوی‌تر از قضاوت دیگران
تو انتخاب داری
برای قوی‌تر بودن
برای تغییر کردن و تغییر دادن
من انتخابی ندارم.

 

«انتخاب» شما!

your choice

به بردگی نشانده «پول» شما...

مادرها به عزا نشانده «ذائقهٔ» شما...
بچه‌ها یتیم کرده «سلیقهٔ» شما...
خون‌ها ریخته «خرید» شما...
حق‌ها ضایع کرده «حق مسلم» شما...
اشک‌ها سرازیر کرده «لذت» شما...
ضجه کشیده «غذای» شما...
بوی مرگ می‌دهد «انتخاب» شما...
 

دامداری صنعتی

factory farming2

علم و تکنولوژی خیلی وقت است که به اینجا رسیده است ولی کف و سقف و دیوارهایش در برابر «اخلاق» چنان نفوذناپذیرند که ساده‌ترین اصول اخلاقی نمی‌توانند وارد آن شوند. اینجا ناکجایی است که از نظر جغرافیایی به ما خیلی نزدیک است، شاید در حومهٔ شهرمان باشد یا حتی چند خیابان آن طرف‌تر از ما ولی ته دنیاست، همان جایی که نمی‌خواهیم در بارهٔ آن بدانیم و بشنویم. اینجا «دامداری صنعتی» است!